مرد سفر
تمام راه‌ها را با تو عمری همسفر بودم اگر زن بودم اما مثل تو مرد سفر بودم تو را شمشیرهای کینه ظهر دهم کشتند بردار تا برادر داغ بودم، بی پسر بودم...
Saturday, December 24, 2016
مرثیه‌ی عاشورا
بسم الشهید، خون خدا ریخت بر زمین! خون مسیح امت ما ریخت بر زمین دیوارها و سقف جهان، بوی خون گرفت دل‌های خق را تب و تاب جنون گرفت
Saturday, December 24, 2016
مرثیه‌ای می‌وزد از آن سوی دشت
باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناور در باد ای خوشا رقص جنون هلهله در آتش و خون پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد
Saturday, December 24, 2016
مدد کن
یا ابوالفضل! مدد کن غزلی ساز شود شعر من با نفس گرم تو آغاز شود تاکه دل پنجره‌ای روبه خدا بگشاید دل در سال جنون، لایق پرواز شود
Saturday, December 24, 2016
محراب سبز
گل نیست، لاله نیست، بهار است روی تور می‌جوشد از زمین و زمان آبروی تو دل با عبور قافله‌ی زخم و تشنگی نوشیده آفتاب و عطش از سبوی تو
Saturday, December 24, 2016
مثل خورشید شعله‌ور شده‌ای
داری از خیمه می‌زنی بیرون، مثل خورشید شعله‌ور شده‌ای من تو را درک می‌کنم بانو! داغدار یکی دگر شده‌ای بی خودی سیل اشک‌هایت را می‌کنی زیر برقع‌ات...
Friday, December 23, 2016
ماه ناگزیر
آغوش می‌گشاید و لبخند می‌شود مأمور سرسپاری فرزند می‌شود می‌گوید از کسان حرم که کم نیستی می‌گوید این سپاه توانمند می‌شود وقتی تو بر براده‌ی خون...
Friday, December 23, 2016
مانده‌ای تا برود عشق به اوج ملکوت
مانده‌ای تا بکشی بار مصیبت‌ها را تا که آتش زنی از داغ، دل دریا را مانده‌ای تا برود عشق به اوج ملکوت تا نگیرد نگه آینه را زنگ سکوت
Friday, December 23, 2016
لحظه‌ی باران
دیگر غروب ، قصه به پایان رسیده بود آرامش نخست به طوفان رسیده بود «خون می گذشت از سر ایوان کربلا»
Friday, December 23, 2016
لب تشنگان خیمه خورشید
شوری به اشک می‌دهد آوای یاحسین(ع) امشب شب دعا، شب پرواز تا حسین(ع) امشب که میهمان گل و نور می‌کند لب تشنگان خیمه خورشید را حسین(ع)
Friday, December 23, 2016
لای لای مادری در باد
و پیچید و گذشت از آسمان‌ها اختری در باد رها شد هق هق گهواره بی اصغری در باد و در بغض غریب شانه‌های آسمان می‌ریخت صدای لای لای دلنشین مادری در...
Friday, December 23, 2016
گنجشک‌های هراسان
مردم! دلم را ندیدید دیروز این دور و برها؟گم کرده‌ام قلب خود را انگار ای هم‌سفرها دیروز دیدم که قلبم این دور و بر می‌خرامید امروز اما ندیدم او...
Friday, December 23, 2016
گلوی معطر در باد
ستاره می‌شود و می‌وزد سری در باد چنان‌که، پیکر در خون شناوری در باد نوای رودکی و سوز چنگ می‌آید به مویه‌های غم انگیز دیگری در باد
Friday, December 23, 2016
گلوگاه
باز در آوار تن نخل‌ها شمر به آغوش گلو رفته بود! کوفه به تنهایی خود می‌گریست نیزه به خورشید فرورفته بود
Friday, December 23, 2016
گل‌های سرخ
کاش می‌‌گشتم فدای دست تو تا نمی‌دیدم عزای دست تو خیمه‌های ظهر عاشورا ، هنوز تکیه دارد بر عصای دست تو
Friday, December 23, 2016
گلستان پیمبر
می‌تپد در نبض خورشید اضطراب می‌خروشد العطش از نای آب باد می‌تازد خروشان رعدگون می‌برد صحرا به صحرا بوی خون
Friday, December 23, 2016
گل خورشید
سبز شد سری بر نی، رو به روی چشمانش جان گرفته شعری تر، در گلوی چشمانش شیهه‌ای کشید و تاخت، روی شانه‌های دشت ذوالجناح خونین از، جستجوی چشمانش
Friday, December 23, 2016
گل خنجر
برپشت من نشسته، طرح سیاه خنجر بی شک تحمل آن، سخت است بی برادر خورشید تاب ماندن، در کربلا ندارد چون کوفیان شکستند، آیینه‌های باور
Friday, December 23, 2016
گرمای رسیدن
کسی در بال‌هایت ریخت شوق پر کشیدن را به جان مرده‌ات بخشید آهنگ تپیدن را نگاه تیره‌ات را برد تا آن سوی آبی‌ها به چشم پر غبارت یاد داد آیینه دیدن...
Friday, December 23, 2016
کوچه باغ تمنا
اگرچه خیمه در این خاک مختصر دارم هنوز از مدد دوست بال و پر دارم به رغم گردش دوران سنگ می‌بارد هنوز آینه‌ای پاک چون سحر دارم
Friday, December 23, 2016