
پیامبر اکرم (ص) با درایتی ژرف، آینده امت اسلامی را پیشبینی کرده و نسبت به وقوع حوادث تلخی هشدار دادهاند. یکی از مهمترین این نگرانیها، تهدیداتی بود که از درون جامعه اسلامی متوجه آن میشد.
ایشان در سخنان خود، به طور مکرر بر سرنوشت ناگوار رهبری، مظلومیت اهل بیت، هواپرستی امت، دنیازدگی، فتنه و گمراهی، نفوذ منافقان و جعل احادیث تأکید کردهاند. این نگرانیهای پیامبر(ص)، ریشه در شناخت عمیق ایشان از طبیعت بشر و چالشهای پیشروی جامعه اسلامی دارد.
این سوال که "آیا تهدید بزرگتری برای اسلام، فتنههای داخلی است یا ظهور دجال؟" همواره ذهن اندیشمندان اسلامی را به خود مشغول کرده است. این مقاله با تمرکز بر روایات نبوی، به بررسی ابعاد مختلف این نگرانیها پرداخته و تلاش میکند تا ارتباط آنها را با چالشهای امروز مسلمانان نشان دهد.
با مطالعه این نوشتار، میتوانیم درک عمیقتری از دلایل بروز مشکلات کنونی در جهان اسلام پیدا کرده و راهکارهایی برای مقابله با آنها ارائه دهیم.
تگرانی پیامبر (ص) از پیشوایان و زمامداران گمراه
پیامبر(ص) در زمان حیات خود نگران آینده امت اسلامی بودند و به وقوع برخی حوادث تلخ پس از رحلت خود هشدار دادند. یکی از مهمترین نگرانیهای پیامبر (ص)، بازگشت تدریجی مسلمانان به ارزشهای جاهلی و دور شدن از تعالیم اصیل اسلام بود.به عبارت دیگر، ایشان نگران بودند که مسلمانان پس از گذشت زمان، ارزشهای الهی را فراموش کرده و به رفتارهای ناپسند و غیر اسلامی روی آورند.
یامبر اکرم (ص) در سالهای پایانی عمر خود، نگرانی عمیقی نسبت به آینده امت اسلامی و به ویژه در مورد گمراهی پیشوایان و زمامداران پس از خود ابراز داشتند.
پیامبر نگران بودند که پس از ایشان، ارزشهای اسلامی کمرنگ شده و جامعه به سمت جاهلیت بازگردد.نسلهای بعدی ممکن است همانند نسل اول انقلاب اسلامی، انگیزه و شناخت کافی نداشته باشند و به راحتی تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار گیرند.
پیامبر اکرم (ص) در سخنان خود به کرات به مسلمانان هشدار داده اند که در آینده با فتنه های بسیاری روبرو خواهند شد. یکی از این فتنه ها، ظهور دجال است؛ اما بزرگترین تهدید برای اسلام، نه لزوماً ظهور یک فرد به نام دجال، بلکه بروز اختلافات و تفرقه در میان خود مسلمانان و گمراهی رهبران است.
دجال در واقع نمادی از هر جریان یا فردی است که با استفاده از فریب و دروغ، تلاش میکند تا مردم را از دین خارج کند و آنها را به سمت باطل بکشاند.
این تهدیدات ریشه در بازگشت به ارزشهای جاهلی دارد. به این معنا که ممکن است نسلهای آینده، ارزشهای اسلامی را فراموش کرده و به باورها و رفتارهای نادرستی روی آورند. دشمنان اسلام نیز از این فرصت برای ایجاد تفرقه و تضعیف مسلمانان استفاده میکنند.
هر نهضتی، حتی آنهایی که با انگیزههای الهی آغاز میشوند، ممکن است با گذشت زمان با چالشهایی مانند کاهش انگیزهها و تغییر باورها مواجه شود. بنابراین، حفظ ارزشهای اولیه و هوشیاری در برابر توطئههای دشمنان، برای بقای هر نهضت اسلامی ضروری است.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: کنار پیامبر خدا نشسته بودیم. حضرت سر بر دامن من گذاشته بود و چشمانش در خواب. سخن از دجال میگفتیم و بیم از اغواگری هایش، که پیامبر بیدار شد و با چهره ای بر افروخته فرمود:
بیش از دجال، بر شما از غیر دجال بیمناکم. بیم من از پیشوایان و زمامداران گمراه گر و ریخته شدن خون خاندانم پس از من است.
آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی، دجال در واقع شخص نیست بلکه یک جریان فکری و فرهنگی و نظامی است که در مقابل تفکر و اندیشه مهدویت اسلامی قد علم خواهد کرد.
آنچه که پیش از پیامبر(ص) بوده و در منطقه بیتالمقدس نیز با امام زمان(عج) درگیر میشود و دنیا را با حضور خود به ظلم و فساد کشیده است، با توجه به قرائن موجود همین گونه است.
از مروان بن معاویه از مجالد از ابوالوداک از ابوسعید خدری نقل شده:پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أنَا أختُمُ ألفَ نَبِیٍّ أو أکثَرَ، مَا بَعَثَ اللهُ مِن نَبِیٍّ إِلَی قَومِهِ إِلَّا حَذَّرَهُمُ الدَّجَّالَ، وَ إِنَّهُ قَد بُیِّنَ لِی مَا لَم یُبَیَّن لِأَحَدٍ قَبلِی، إِنَّهُ أعوَرُ وَ إِنَّ اللهَ لَیسَ بِأعوَرَ، وَ إِنَّهُ أعوَرُ عَینِ الیُمنَی، لَا حَدَقَهَ لَهُ، جَاحِظَهٌ وَ الاُخرَی کَأنَّهَا کَوکَبٌ دُرِّیٌّ، وَإنَّهُ یَتَّبِعُهُ مِن کُلِّ قَنمٍ یَدعُونَهُ بِلِسَانِهِم؛ .[1]
من هزارمین پیامبر یا بیش از هزارمین پیامبر هستم. خداوند پیامبری به سوی قومی نفرستاد؛ مگر اینکه آنان را از دجّال بر حذر داشت و چیزهایی برای من روشن شده که برای کسی پیش از من روشن نشده است.
او یک چشم است و خداوند یک چشم نیست و اینکه دجّال چشم راستش نابیناست و حدقه ندارد و برآمده است. چشم دیگرش انگار ستاره ای درخشان است و اینکه از هر ملّتی، گروهی از وی پیروی و با زبان خویش تبلیغ او می کنند.»
از اسودبن عامر از حماد بن سلمه از خالد از عبدالله بن شقیق از عبدالله بن سراقه از ابوعبیده نقل شده است که گفت: از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که گفت:
«إنَّه لَم یَکُن نَبیُّ بعد نوح إلا و قد أنذر قومه الدّجال و إنّی أنذر کموه» و وصفه لنا رسول الله؛پس از حضرت نوح پیغمبری نبود که قومش را نسبت به دجّال هشدار نداده باشد و من هم شما را از او آگاه می کنم.» سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صفات او را برایمان گفت.
حافظ ابوعبدالله محمّد بن یزید بن ماجه ی قزوینی در «سنن» خود گفت:علیّ بن محمّد از عبدالرّحمن محاربی از اسماعیل بن رافع ابی رافع از ابوزرعه ی سیبانی از یحیی بن ابی عمر و از ابوامامه باهلی نقل کرده است که گفت:
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه ای ایراد کردند که بیشتر آن مربوط به دجّال بود و او ما را از دجّال بر حذر می داشت و در ادامه فرمودند:
إِنَّهُ لَم تَکُن فتنه فِی الأرضِ مُنذُ دُرَأ اللهُ ذُرِّیَّهَ آدَمَ اعظَمَ مِن فِتنَهِ الدَّجَّالِ وَ إِنَّ اللهَ لَم یَبعُث نَبِیًا إِلَّا حَذَّرَ أمَّتَهُ الدَّجَّالَ و انا آخِرُ الانبیاءِ و أنتُم آخِرُ الأُمَمِ وَ هُوَ خَارِجٌ فِیکُم لَا مَحَالَهَ وَ إِن یَخرُج وَ أنَا بَینَ ظَهرَانَیکُم فَأنَا حَجِیجٌ لِکُلِّ مُسلِمٍ وَ إِن یَخرُج مِن بَعدِی فَکُلُّ امرِیٍ حَجِیجُ نَفسِهِ وَ اللهُ خَلِیفَتِی عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ وَ إنَّه یَخرُجُ من حلّه بین الشّام و العراق فیعیث یمیناً و یعیث شمالاً یا عباد الله فأثبتوا فإنّی سأصفه لکم صفه لم یصفها إیّاه نبی قبلی: إنّه یبدأ فیقول أنا نبی ولا نبی بعدی، ثمّ یثنی فیقول أنا ربّکم و لا ترون ربّکم حتّی تموتوا و إنّه أعور و إنّ ربکم عزّو جلّ لیس بأعور و إنّه من فتنته أن معه جنه و ناراً، فناره جنه و جنته نار. فمن ابتلی بناره فلیستغث بالله و لیقرأ فواتح الکهف فتکون علیه برداً و سلاماً کما کانت النّار علی إبراهیم؛ .[2]
از زمان خلقت آدم (علیه السلام) تا الآن، فتنه ای بزرگ تر از فتنه ی دجال در زمین نبوده و خداوند پیغمبری را به سوی مردمش نفرستاد، مگر اینکه مردمش را از دجّال بر حذر داشت و من آخرین پیغمبرم و شما آخرین امّت و دجّال لاجرم از میان شما خارج می شود.
اگر هنگامی که من در میان شما هستم، خروج کرد، من حجّت برای هر مسلمان هستم و اگر بعد از من خروج کند، هر کسی حجّت خودش است و خداوند خلیفه ی من بر هر مسلمان است و او از حلقه ی بین «شام» و «عراق» خروج می کند و در راست و چپ فساد به بار می آورد.
ای بندگان خدا! ثابت قدم و استوار باشید. من او را برایتان وصف می کنم که هیچ پیامبری پیش از من او را چنین توصیف نکرده است. او شروع می کند و می گوید: من پیامبر هستم و پیامبری بعد از من نیست و سپس دوباره می گوید:
من پروردگار شما هستم و شما پروردگارتان را نمی بینید تا بمیرید و اینکه او یک چشم دارد و خداوند سبحان یک چشم نیست و بین چشمانش نوشته شده که کافر است.
هر مؤمنی چه سواد دارد یا ندارد، می تواند آن را بخواند و از فتنه های او است که بهشت و جهنّم را به همراه دارد. آتش او بهشت و بهشت او آتش است .
و هر کس به این آتش مبتلا شد، به خدا پناه ببرد و آیات آغاز سوره ی کهف را بخواند که بر او خنک و سلامتی می شود؛ همانگونه که آتش برای ابراهیم (علیه السلام) سرد و سلامت گردید.
همچنین از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا که یاد فتنه ی دجّال را نزدش [نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)] به میان آوردند، روایت شده که فرمودند:
«لَأنَا لَفِتنَهُ بَعضِکُم أخوَفُ عِندِی مِن فِتنَهِ الدَّجّالِ؛ .[۳] نه، هر آینه فتنه و شورشی شما را بگزد و فرو گیرد که من بر شما از فتنه ی دجّال در آن بیمناک تر و ترسان ترم.»
تگرانی پیامبر (ص) از سرنوشت رهبری امت
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.
عیّاشی از مفسّران شیعی، از ابن عبّاس و جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که: خداوند، به پیامبر(ص) امر کرد تا علی(ع) را به امامت مردم، منصوب کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر(ص) ترسید که بگویند عموزاده اش را برگزیده است و در این باره، سرکشی کنند.
پس خداوند به او چنین وحی کرد: (ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی، پیامش را نرسانده ای، و خدا، تو را از گزند مردم، نگاه می دارد).[4]
شأن نزول:
سیوطی از مفسّران اهل سنّت، از ابو سعید خُدری روایت می کند که گفت: آیه (یا أَیهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ...)، روز غدیر خم، در باره علی بن ابی طالب(ع) نازل شد.[5]باز او از ابن مسعود، روایت کرده که گفت:ما در زمان پیامبر خدا(ص) این آیه را این گونه قرائت و فهم می کردیم: (یا أَیهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ) أنَّ علیّاً مولی المؤمنین (وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَٱللهُ یعْصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِ).[6]
«شیخ طوسی» گوید: در سبب نزول آیه پنج قول است: [7]
اول: محمد بن کعب القرظى و دیگران گویند که یک نفر از اعراب در صدد قتل رسول خدا صلى الله علیه و آله برآمد و خواست پیامبر را با شمشیر بکشد شمشیر از دست وى افتاد.
دوم: رسول خدا صلى الله علیه و آله از قریش در بیم و هراس بود، خداوند به وسیله این آیه ترس از قریش را از دل او برداشت.
سوم: رسول خدا صلی الله علیه و آله را نگهبانانى حراست و حفاظت مینمودند وقتى که این آیه آمد، پیامبر به نگهبانان مزبور دستور داد که بروند و فرمود: خداوند مرا حفظ خواهد کرد.
چهارم: عائشه گوید: مقصود آیه از بین بردن توهم است زیرا پیامبر بعضى از امور وحى را به عنوان تقیه ابراز نمى نمود.
پنجم: امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت نمایند که خداوند به رسول خویش وحى فرستاد که على بن ابىطالب علیهالسلام را جانشین خود قرار دهد.
پیامبر مى ترسید که این موضوع بر بعضى از صحابه گران آید لذا خداوند براى تشجیع به آشکار شدن این امر و تهدید به این که اگر آن را انجام ندهد، تبلیغ رسالت ننموده است، فرمان عملى ساختن جانشینى على علیهالسلام را صادر فرمود [8]
برای رسول خدا به عنوان رهبر، تداوم راه بسیار مهم بود. فلسفه سیاسی اسلام نیز قالب امامت و وصایت را برای تداوم راه پیامبر و استمرار حاکمیت اسلامی پس از رحلت آن حضرت، پیشبینی کرده بود. بارها و بارها آن حضرت، نسبت به جانشینی خویش و وصی خود، سخن گفته، رهنمود داده و تکلیف را معین کرده بود.
اما صریح ترین و اساسی ترین و به یاد ماندنی ترین شکل آن اعلام و تعیین، حادثه غدیرخم بود، آن هم با فرمان صریح و قطعی خداوند که حکم پروردگار را به مردم ابلاغ کند.
نزول آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... [9] در این راستا بود، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله بازهم بیمناک از پیامد این اعلام، و نگران از واکنش مردم نسبت به آن بود، چون رگ و ریشه های جاهلی بازمانده در فکر و دل برخی از اصحاب را می شناخت و کمی تامل و درنگ نسبت به اظهار و ابلاغ آن پیام داشت. [10]
تاکید آیه بر این که خداوند تو را از گزند مردم حفظ می کند؛ والله یعصمک من الناس اشعار به همین دلواپسیهای پیامبر خدا دارد.پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به این که قریش، پس از رحلت آن حضرت با علی علیه السلام و مساله خلافت چه خواهند کرد .
و مظلومیت این خاندان و کنار زدن امیرمومنان از صحنه سیاسی و حق قطعی و مشروعش، بارها اظهار نگرانی کرده بود و وقایع بعدی را به حضرت علی علیه السلام یادآور شده بود. آن پیامبر دلسوز و آینده نگر، پیشبینی میفرمود که فاسقان و طغیانگران قریش، علی علیه السلام را مظلوم سازند [11]
و به آن حضرت چنین ابراز میکرد که: بیم آن دارم که اگر بر سر خلافت و حق خویش با آنان به کشمکش بپردازی و منازعه کنی، تو را بکشند. [12] و می فرمود: اما التی اخافها علیه، فغدر قریش به من بعدی؛ [13] .
پیامبر اکرم (ص) دربارهی آیندهی امت اسلامی، به ویژه پس از رحلت خود، نگرانیهای جدی داشتند. ایشان میفرمودند: «آنچه که نسبت به آن بیم دارم، آن است که قریش پس از من با علی (ع) از در نیرنگ و حیله در آیند.» و ما دیدیم که نگرانی حضرت کاملاً بجای بود؛ زیرا امیرالمؤمنین (ع) 25 سال از حق خود محروم ماند.
همچنین، پیامبر اکرم (ص) میفرمودند: «بیشترین بیمی که بر امت خودم پس از خویش دارم، کسبهای حرام و درآمدهای نامشروع، شهوترانی پنهانی و ربا است. سرمستی از مال و ثروت، بسیاری را به گناه میکشاند و بسیاری از مدعیان ایمان، در برابر آزمایش ثروت شکست میخورند و به عیاشی و بیتفاوتی نسبت به حق گرفتار میشوند.»
انواع ترس در روایات شان نزول
انواع ترس در روایات درباره شان نزول آیه "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک" با توجه به روایات مختلفی که در مورد شان نزول آیه 67 سوره مائده ارائه شده است، میتوان انواع ترس را که پیامبر اکرم (ص) در آن دوره تجربه کردهاند، به شرح زیر دسته بندی کرد:1. ترس از مخالفت با دستور الهی:
پیامبر اکرم (ص) نگران بودند که مبادا در ابلاغ کامل وحی به مردم کوتاهی کنند و به همین دلیل خداوند به ایشان دستور داد که حتماً ولایت علی (ع) را به مردم ابلاغ کنند. در صورت عدم انجام وظیفه الهی، پیامبر نگران عذاب الهی بودند.
2. ترس از مخالفت مردم:
پیامبر از مخالفت قریش با تعیین علی (ع) به عنوان جانشین خود نگران بودند.برخی از روایات حاکی از آن است که پیامبر نگران واکنش برخی از صحابه نسبت به تعیین علی (ع) به عنوان جانشین خود بودند.
3. ترس از سوء تفاهم:
پیامبر نگران بودند که مبادا مردم پیام الهی را به درستی درک نکنند و آن را به گونهای دیگر تفسیر کنند.پیامبر نگران بودند که برخی از مردم به دلیل ترس از مخالفت، پیام الهی را پنهان کنند.
4. ترس از تهدیدهای شخصی:
برخی روایات حاکی از آن است که پیامبر از سوی برخی افراد تهدید به مرگ شده بود.پیامبر از آزار و اذیتهایی که ممکن بود از سوی مخالفان به ایشان وارد شود، نگران بود.
نکته مهم:
ترسهای پیامبر اکرم (ص) از جنس ترسهای مادی نبود، بلکه ناشی از مسئولیت سنگین رسالت و امانتی بود که بر دوش ایشان قرار داشت. این ترسها نشاندهنده عمق ایمان و تعهد پیامبر به رسالت الهی است.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان گفت که پیامبر اکرم (ص) در طول دوران رسالت خود، ترسهای مختلفی را تجربه کردند که همه این ترسها در راستای انجام وظیفه الهی و ابلاغ پیام آسمانی بود.
تگرانی پیامبر (ص) از مظلومیت اهل بیت علیهم السلام
مظلومیت اهل بیت(ع) دغدغه اصلی رسول اکرم(ص) بود و بارها در جملات مختلف در این رابطه تاکید کرده بودند، چنانچه در مورد حضرت زهرا(س)، امیرالمومنین(ع) و همچنین امام حسن و امام حسین(ع) در قالب جملاتی نسبت به آزار و اذیت اهل بیت(ع)هشدار داده و امت را از این اقدام برحذر داشته بودند، اما بلافاصله بعد از رحلت جانسوز رسول الله(ص) این اتفاقات نیز رخ داد.کینه های قریش نسبت به بنیهاشم و پیامبر و عترت او، از بین رفتنی نبود. پیامبر هم با چشم بصیر خویش، آینده و مظلومیت خاندانش را میدید و بارها با علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام در این باره سخن گفته و خون گریسته بود. از سخنان اوست که: ابکی لذریتی و ما تصنع بهم شرار امتی من بعدی. [14]
حضرت علی علیه السلام می فرماید: کنار پیامبر خدا نشسته بودیم. حضرت سر بر دامن من گذاشته بود و چشمانش در خواب. سخن از دجال می گفتیم و بیم از اغواگریهایش، که پیامبر بیدار شد و با چهره ای برافروخته فرمود: بیش از دجال، بر شما از غیر دجال بیمناکم. بیم من از پیشوایان و زمامداران گمراه گر و ریخته شدن خون خاندانم پس از من است. [15] .
این نگرانی ها را حتی در زمان خویش نسبت به مکر و دشمنی یهود با عترتش نیز داشت. در واقعه گم شدن امام حسن و امام حسین علیهم االسلام در دوران کودکی و نگرانی پیامبر و حضرت زهرا علیهاالسلام نسبت به جان آن دو فرزند عزیز و یافته شدن آن دو در زیر درختی در باغ ابی دحداح، پیامبر نگرانی و بیم خویش را از کید یهود نسبت به جان حسن و حسین علیهماالسلام ابراز فرمود. [16] .این رشته، بسیار دراز دامن است و به همین اشاره بسنده می کنیم.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : أَمَّا اَلْوَاحِدَةُ اَلَّتِی أَخَافُهَا عَلَیْهِ فَغَدَرُ قُرَیْشٍ بَعْدِی . اما یک خصالی که از آن برای او میترسم، خیانت قریش پس از من است." [17]
منظور از خیانت قریش، اقدامات خصمانه و نادرست قریش در برابر حضرت علی (ع) پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) است. این اقدامات میتواند شامل توطئه، تهمت، دشمنی و حتی اقدامات نظامی علیه حضرت علی (ع) باشد.
نگرانی پیامبر اکرم (ص) به آیندهای تعلق دارد که ایشان در آن حضور ندارند. ایشان میدانستند که پس از رحلتشان، دشمنان اهل بیت به ویژه قریش، تلاش خواهند کرد تا از جایگاه و موقعیت حضرت علی (ع) بکاهند.
قریش از دیرباز با اهل بیت پیامبر اکرم (ص) خصومت داشتند و به دنبال فرصتی بودند تا به آنها آسیب برسانند. حضرت علی (ع) به عنوان وصی پیامبر اکرم (ص) و فردی بسیار مورد اعتماد ایشان شناخته میشد. این جایگاه والا، باعث حسادت و دشمنی برخی از افراد، به ویژه قریش، شده بود.
تلاش برای انحراف امت: برخی از افراد با سوء استفاده از موقعیت، قصد داشتند تا امت اسلامی را از مسیر حق منحرف کنند و به همین دلیل، به دنبال تضعیف جایگاه حضرت علی (ع) بودند.
وقایع تاریخی پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) نشان میدهد که نگرانی ایشان بیمورد نبوده است. قریش و برخی از قبایل دیگر، با حمایت برخی از صحابه، تلاشهای زیادی برای مقابله با حضرت علی (ع) و جلوگیری از رسیدن ایشان به خلافت انجام دادند. این تلاشها منجر به جنگهای داخلی و اختلافات شدیدی در میان مسلمانان شد.
تگرانی پیامبر (ص) برای هواپرستی امت
نگرانی پیامبر اکرم (ص) نسبت به هواپرستی و آرزوهای دراز، یک هشدار جدی برای همه انسانها است. برای رسیدن به سعادت و کمال، باید بر روی تربیت نفس و تقویت ایمان خود تلاش کنیم و از پیروی از هوای نفس و وابستگی به دنیا پرهیز کنیم.بیشترین نقل های روایی درباره نگرانی پیامبر، نسبت به همین موضوع است، یعنی عارضه تبعیت از هوای نفس و در سر پروراندن آرزوهای دور و دراز، که نشانه وابستگی به دنیا و مظاهر آن است؛ نتیجه طبیعی این دو بیماری اخلاقی، دور شدن ازحق و فراموش کردن قیامت است و همین، برای سقوط یک فرد یا امت کافی است.
این نگرانی با تعابیر متفاوت و متواتر نقل شده که به چند نمونه اشاره می شود:ان اخوف ما اخاف علیکم اتباع الهوی و طول الامل، اما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره؛ [18]
آنچه که بیش از هر چیز بر شما بیم دارم، پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز است؛ هواپرستی،- آدمی را- از حق باز میدارد و آرزوی دراز، آخرت را از یاد انسان می برد.
این مضمون با عباراتی شبیه همین، از حضرت علی علیه السلام و امامان دیگر نیز نقل شده است. وَ قــالَ علی علیه السلام: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتانِ: اتِّباعُ الْهَوَى، وَطُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّباعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَةَ. [19]
حضرت على علیه السلام فرمود: اى مردم، دو چیز است که بیش از هر موضوع دیگر از گرفتارى شما به آنها نگران و بیمناکم: یکى تبعیت از هوى و هوس و دیگر آرزوى دور و دراز، زیرا پیروى از هوسها مانع ـ اجرا و عمل به ـ حق مى شود و آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در سخنی دیگر فرموده است:شر ما اتخوف علیکم اتباع الهوی و طول الامل، فاتباع الهوی یصرف قلوبکم عن الحق و طول الامل یصرف هممکم الی الدنیا...؛ [20]
بدترین چیزی که بر شما بیمناکم، پیروی از هوای نفس و طول آرزوست؛ هواپرستی، دلهایتان را از حق برمیگرداند و آرزوی دراز، همتهای شما را به دنیا مصروف می سازد....
بیشترین نقل های روایی درباره نگرانی پیامبر، نسبت به عارضه تبعیت از هوای نفس و در سر پروراندن آرزوهای دور و دراز، که نشانه وابستگی به دنیا و مظاهر آن است، نتیجه طبیعی این دو بیماری اخلاقی، دور شدن از حق و فراموش کردن قیامت است .
و همین، برای سقوط یک فرد یا امت کافی است. پیامبر اکرم میفرمایند: آنچه که بیش از هر چیز بر شما بیم دارم، پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز است؛ هواپرستی،- آدمی را- از حق باز میدارد و آرزوی دراز، آخرت را از یاد انسان می برد.
تگرانی پیامبر (ص) از دنیا زدگی
پیامبر اکرم (ص) نگران بودند که با افزایش رفاه و ثروت، مردم به دنیا دل ببندند و ارزشهای معنوی را فراموش کنند. ایشان بیم داشتند که مردم در راه کسب ثروت، به هر وسیلهای دست بزنند و حلال و حرام را رعایت نکنند. پیامبر معتقد بودند که دنیازدگی منجر به فراموشی خدا، آخرت و در نهایت سقوط اخلاقی و روی آوردن به تجملگرایی میشودحضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:لکنی اخاف ان یفتح علیکم الدنیا بعدی فینکر بعضکم بعضا و ینکرکم اهل السماء عند ذلک؛ [21]
بر شما از آن بیم دارم که پس از من دنیا به روی شما گشوده شود (و به دنیا و ثروت برسید.) آنگاه یکدیگر را نشناسید! آن وقت است که آسمانیان هم شما را نشناسند.و در بیانی دیگر چنین میفرماید:ان اخوف ما اتخوف علی امتی من بعدی هذه المکاسب المحرمه و الشهوه الخفیه و الربا؛ [22]
یامبر اکرم (ص) از گسترش فساد مالی و اخلاقی در جامعه پس از خود بسیار نگران بودند. ایشان بر این باور بودند که کسب مال حرام، ربا و شهوتپرستی، بسیاری از افراد را به ورطه نابودی خواهد کشاند.
به گفته ایشان، ثروت اندوزی بیرویه و لذتجوییهای دنیوی، ایمان بسیاری را به چالش کشیده و باعث سقوط اخلاقی خواهد شد.
این نگرانی را رسول خدا صلی الله علیه و آله در ذیل چند نگرانی دیگر بیان کرده و این گونه اشاره فرموده است: او یظهر فیهم المال حتی یطغوا و یبطروا؛ [23]
من نگرانم که... یا ثروت در میان آنها آشکار شود، تا جایی که به طغیان و سرکشی برسند. و در حدیث دیگری آمده است که دنیا گردنهای شما را قطع میکند..و در حدیث دیگری تعبیر او دنیا تقطع رقابکم... [24] آمده است، دنیایی که گردنهای شما را قطع میکند.
پیامبر اکرم (ص) در بسیاری از احادیث خود نسبت به آینده امت و شیوع طمعورزی و دنیاطلبی هشدار دادهاند. ایشان فرمودهاند: "ثروت در میان مردم آشکار میشود تا جایی که به طغیان و تکبر میرسند." همچنین در حدیث دیگری به این نکته اشاره کردهاند که "دنیا گردنهای شما را قطع میکند".
وقایع پس از رحلت پیامبر و رقابت برخی از اصحاب در کسب ثروت و تجملگرایی، نشان میدهد که نگرانی پیامبر اکرم (ص) درباره آینده امت کاملاً بجا بوده است. افزایش ثروت و قدرت، بسیاری را به سمت طغیان و فراموشی ارزشهای الهی سوق داده است.
نگرانی پیامبر (ص) از فتنه و گمراهی
پیامبر اکرم (ص) نسبت به آینده امت اسلامی و احتمال گمراهی مردم به دلیل اختلاط حق و باطل و زیر پا گذاشتن اصول دین هشدار دادهاند.ایشان بر نقش مهم اندیشمندان، دانشمندان، زمامداران و مسئولان در هدایت یا گمراهی مردم تأکید کردهاند. به عبارت دیگر، اگر افرادی که در جامعه نقش راهبری دارند، از مسیر حق منحرف شوند، بسیاری از مردم را نیز به دنبال خود خواهند کشاند.
یکی از احادیثی که این موضوع را تأیید میکند، حدیثی است که پیامبر اکرم (ص) در آن نسبت به گمراهی رهبران نگران بوده است
[25] بر امت خویش، از زمامداران گمراه کننده بیمناکم.و فرمود: انی اخاف علیکم استخفافا بالدین و بیع الحکم و قطیعه الرحم و ان تتخذوا القرآن مزامیر، تقدمون احدکم و لیس بافضلکم؛ [26]
بر شما از آن بیم دارم که دین، سبک شمرده شود؛ حکم و داوری، خرید و فروش شود؛ پیوندهای خانوادگی از هم بگسلد؛ قرآن را وسیله ساز و آواز قرار دهید و کسانی را جلو بیندازید که برترین شما نیستند.
در حدیثی دیگر نگرانی پیامبر خدا از لغزش عالمان و مجادله منافقان با قرآن و دنیاطلبی بیان شده است و این که در این سه مورد، انسان باید خود را متهم بداند و از این لغزشگاه ها مصون و در امان نپندارد. [27] .
پیامبر اکرم (ص) علاوه بر نگرانی از اختلاط حق و باطل، از سه عامل دیگر نیز برای آینده امت خود بیم داشتند: ، آن جا که میفرماید:ثلاثه اخافهن علی امتی من بعدی: الضلاله بعد المعرفه و مضلات الفتن و شهوه البطن و الفرج. [28]
1- افرادی پس از شناخت حق، راه را گم کنند و به باطل روی آورند.
2- فتنهها و آشوبهایی که مردم را از مسیر حق منحرف سازند.
3- غلبه شهوات شکم و شهوت جنسی بر عقل و ایمان افراد.
در حدیثی، پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: "آنچه که من پس از خودم برای امتم از آن میترسم، سه چیز است: اینکه قرآن را به غیر از تفسیر صحیح آن تفسیر کنند، یا دنبال لغزش عالمان باشند، یا اینکه ثروت در میان آنها فراوان شود و آنها را به طغیان و تکبر بکشاند." [29]
1- ایشان بیم داشتند که برخی افراد قرآن را به دلخواه خود تفسیر کنند و از این طریق، دین را تحریف نمایند.
2- پیامبر نگران بودند که برخی افراد به دنبال اشتباهات علما باشند و با بزرگنمایی آنها، به ایجاد اختلاف و آشوب بپردازند.
3- ایشان میترسیدند که با افزایش ثروت، برخی از مردم دچار طغیان و خودبزرگبینی شوند و از راه راست منحرف گردند.
نگرانی پیامبر (ص) ازسلطه و نفوذ منافقان
یکی از بزرگترین تهدیدات برای هر جنبش و انقلاب، نفوذ افرادی است که با ظاهر ایمان و باطن نفاق، به دنبال ضربه زدن از درون هستند. پیامبر اکرم (ص) در طول دوران رسالت خود، با چنین افرادی مواجه بودند که به آنها منافق گفته میشد.این افراد با زبان بازی و ظاهر آراسته، خود را در میان مسلمانان جا میزدند، اما در دل هیچ اعتقادی به دین و اسلام نداشتند. نگرانی اصلی پیامبر از این افراد نفوذی بود که با زبان شیرین خود، به دنبال ایجاد تفرقه و ضربه زدن به اسلام بودند. ایشان در این باره فرمودهاند: "من بیش از هر چیز از منافقان زبانچرب برای شما میترسم." [30]
پیامبر اکرم (ص) از نفوذ منافقان در میان مسلمانان بسیار نگران بودند. ایشان میفرمودند: از منافق شیرین زبانی بر شما بیمناکم که حرف هایش برایتان آشناست، ولی عمل و رفتارش به گونه ای است که نمی شناسید
در حدیث دیگر صریحتر بیان فرموده است:انی لا اتخوف علی امتی مومنا ولا مشرکا، فاما المومن فیحجزه ایمانه و اما المشرک فیقمعه کفره، ولکن اتخوف علیکم منافقا علیم اللسان، یقول ما تعرفون و یعمل ما تنکرون؛ [31]
"من از مؤمن و مشرک بیمناک نیستم؛ زیرا ایمان مؤمن او را باز میدارد و کفر مشرک او را نابود میکند. اما من از منافق زباندانی میترسم که میگوید آنچه شما میشناسید اما عمل میکند آنچه شما نمیشناسید."
منافقان افرادی هستند که با ظاهر ایمان و باطن نفاق، در میان مسلمانان نفوذ میکنند. آنها با استفاده از زبان فریبنده و آشنایی با دین، به اعمال مخفیانهای دست میزنند که با اعتقادات اسلامی سازگار نیست.
این افراد پس از پیامبر نیز به قدرت رسیدند و با آشکار ساختن کفر درونی خود، ضربههای جبرانناپذیری به اسلام وارد کردند. معاویه و یزید نمونههایی بارز از این افراد هستند.
نگرانی پیامبر از نفوذ منافقان، هشداری جدی برای همه مسلمانان است. ما باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم افراد نفوذی با چهرههای فریبنده، به اسلام آسیب برسانند. باید به جای توجه به ظاهر افراد، به باطن و اعمال آنها توجه کنیم و از کسانی پیروی کنیم که عملشان با گفتارشان سازگار است.
نگرانی پیامبر (ص) از جعل و نسبت های دروغ
پیامبر اکرم (ص) در طول زندگی خود با مشکل ساختگیسازی احادیث روبرو بودند. ایشان نگران بودند که پس از رحلتشان، افراد سودجو برای توجیه کارهای نادرست خود یا سرکوب مخالفان، به دروغ احادیثی را به پیامبر نسبت دهند. پیامبر اکرم (ص) افرادی که به ایشان دروغ میبستند را نفرین کرده و برای آنها عذاب الهی را وعده دادهاند.. [32]یامبر اکرم (ص) در خطبه حجة الوداع به شدت نسبت به ساختگیسازی احادیث هشدار داده و فرمودند: قد کثرت علی الکذابه و ستکثر، فمن کذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده من النار؛ [33] دروغ بستن بر من بسیار شده و در آینده هم افزایش خواهد یافت. پس هر کس به عمد، بر من دروغ بندد، جایگاهش را در آتش دوزخ فراهم سازد.
مشکل ساختگیسازی احادیث و نسبت دادن سخنان دروغ به بزرگان دین، در طول تاریخ وجود داشته است. امام خمینی (ره) نیز در وصیتنامه خود به این موضوع اشاره کرده و از مردم خواستهاند که به هر چیزی که به نام ایشان گفته میشود، اعتماد نکنند مگر آنکه منبع آن موثق باشد. این موضوع نشان میدهد که نگرانی از ساختگیسازی احادیث، مختص به زمان خاصی نیست. [34] .
پیامبر اکرم (ص) نیز برای مقابله با این مشکل، معیاری مشخص ارائه دادند: هر سخنی که به ایشان نسبت داده میشود، باید با قرآن کریم تطابق داشته باشد. هر آنچه با قرآن تناقض داشته باشد، قطعا دروغ است..
نگرانی پیامبر (ص) از تکذیب تقدیر و تصدیق نجوم
یکی از نگرانیهای بزرگ پیامبر اکرم (ص) نسبت به آینده امت، گرایش مردم به باورهای خرافی مانند طالع بینی و ستاره شناسی بود.پیامبر اکرم (ص) میترسیدند که مردم به جای اعتقاد به قدرت خداوند و تقدیر الهی، به نیروهای ماورایی و اجرام آسمانی روی آورند.
پیامبر اکرم (ص) در چندین حدیث به این موضوع اشاره کرده و به شدت از آن برحذر داشتهاند.
حدیث اول:
اخاف علی امتی خصلتین: تکذیبا بالقدر و تصدیقا بالنجوم: : [35] من برای امتم از دو چیز میترسم: تکذیب قضا و قدر و اعتقاد به نجوم.
اکرم (ص) در این حدیث به دو باور غلط اشاره میکنند که میتواند ایمان امت را تضعیف کند:
1- تکذیب قضا و قدر: یعنی انکار این حقیقت که همه امور توسط خداوند تعیین شده است.
2- اعتقاد به نجوم: یعنی باور به این که وقایع زندگی انسانها به حرکت ستارگان وابسته است و با فالگیری میتوان آینده را پیشبینی کرد.
حدیث دوم:
ان اخوف ما اخاف علی امتی، التصدیق بالنجوم و التکذیب بالقدر و ظلم الامه. [36]:ترسناکترین چیزی که برای امتم میترسم، اعتقاد به نجوم، تکذیب قضا و قدر و ظلم به امت است.
در این حدیث، پیامبر اکرم (ص) علاوه بر دو مورد قبلی، به ظلم و ستم حاکمان به مردم نیز به عنوان یک تهدید بزرگ برای امت اشاره میکنند.
حدیث سوم:
اخاف علی امتی ثلاثا: استسقا بالانوا و حیف السلطان و تکذیبا بالقدر. [37] من برای امتم از سه چیز میترسم: استسقاء بالأنواء (طلب باران از ستارگان)، حیف السلطان (ظلم حاکمان) و تکذیب القدر.
در این حدیث، پیامبر اکرم (ص) به سه خطر بزرگ برای امت اشاره میکنند:
1- استسقاء بالأنواء: یعنی طلب باران از ستارگان و اعتقاد به اینکه بارش باران به حرکت ستارگان بستگی دارد.
2-حیف السلطان: یعنی ظلم و ستم حاکمان به مردم.
3- تکذیب القدر: یعنی انکار قضا و قدر الهی.
این احادیث نشان میدهند که پیامبر اکرم (ص) نگران بودند که مردم از مسیر توحید منحرف شده و به خرافات و باورهای باطل روی آورند. ایشان بر اهمیت اعتقاد به خداوند، تقدیر الهی و عدالت اجتماعی تاکید میکردند و از هرگونه اعتقاد به نیروهای ماورایی و ستارگان به شدت برحذر میداشتند.
این احادیث برای مسلمانان در همه عصرها اهمیت دارد. ما باید از باورهای خرافی و خرافات دوری کنیم و به خداوند و تقدیر او ایمان داشته باشیم. همچنین باید برای ایجاد جامعهای عادلانه و بدون ظلم تلاش کنیم.
نتیجه:
پیامبر اکرم (ص) با درایتی ژرف، آینده امت اسلامی را پیشبینی کرده و نسبت به تهدیداتی که از درون و بیرون جامعه اسلامی متوجه آن است، هشدار دادهاند. از جمله این تهدیدات، میتوان به فتنههای داخلی، نفوذ دشمنان، هواپرستی، دنیازدگی و جعل احادیث اشاره کرد.مطالعه روایات نبوی نشان میدهد که این تهدیدات در طول تاریخ اسلام وجود داشته و متأسفانه همچنان ادامه دارد. با بررسی این روایات و تطبیق آنها با شرایط کنونی، میتوان به درک عمیقتری از چالشهای پیش روی مسلمانان دست یافت.
برای مقابله با این تهدیدات، مسلمانان باید به آموزههای اصیل اسلام پناه ببرند، وحدت و همدلی خود را حفظ کنند، و در برابر تفرقهافکنیها و شایعات مقاومت کنند. همچنین، تقویت ایمان و تقوا، افزایش آگاهی دینی، و حمایت از علما و دانشمندان دینی از جمله راهکارهایی است که میتواند به مسلمانان در مقابله با این چالشها کمک کند.
پی نوشت:
1. الفتن، ص 648.2. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء، تفسیر، ج 1، ص 593؛ عمرو بن ابی عاصم، کتاب السّنه ، ص 172.
3. کراجکی، ابوالفتح محمّد بن علی، کنز الفوائد، ج 1، ص 144.
4. تفسیر العیّاشی: ج۱ ص۳۳۱.
5. الدرّ المنثور: ج۲ ص۲۹۸.
6. الدرّ المنثور: ج۲ ص۲۹۸.
7.نفسیر نور ذیل ایه آیه 67 سوره مائده
8.محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 300.
9. مائده / 67.
10. بحارالانوار، ج 37، ص 170.
11. همان، ج 39، ص 342 و.ج 85، ص 89.
12. همان، ج 33، ص 153.
13. همان،ج 39 ص 76 و ج 40، ص 29 و 35.
14. عوالم العلوم، حضرت زهرا (س)، ص392.
15.بحارالانوار، ج 28، ص 48.
16. همان، ج 43، ص 313.
17.الخصال ج۲ ص۴۱۵
18.همان، ج 32، ص 355.
19.نهج البلاغه ، الخطب : 42 .
.20 همان، ج 74، ص 117، 188، 293 و 296 و ج 2، ص 106.
21. همان، ج 79، ص 137.
22.همان، ج 70، ص 158 و ج 100، ص 54.
23.همان، ج 69، ص 63.
24.همان، ج 70، ص 92.
25. همان، ج 28، ص 32.
26.همان، ج 69، ص 227، ج 71، ص 92 و ج 76، ص 243.
27. همان، ج 2، ص 49.
28.همان، ج 22، ص 451، ج 10، ص 368 و ج 68، ص 269.
29. همان، ج 2، ص 42 و ج 69، ص 63.
30. همان، ج 33، ص 588.
31. همان، ج 2، ص 110 و ج 33، ص 549 و 582.
32. اضوا علی السنه المحمدیه، محمود ابوریه، ص 62.
33. سفینه البحار، ج 7، ص 456.
34. وصیت نامه سیاسی، الهی امام خمینی (ره)، تذکرات پایانی.
35. بحارالانوار، ج 55، ص 277.
36. همان، ص 330.
37. همان، ص 330.
منابع:
http://payambar92.blogfa.com/taghttps://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/232https://www.tasnimnews.com/fa/news/1392/10/10/236387
https://hadith.inoor.ir/252525257B/hadith/316285
https://wiki.ahlolbait.comآیه 67 سوره مائده
https://karevansadeghiye.ir/57744