ناشناس
روانشناسی: تنهایی خیلی اذیتم می کنه؛ چیکار کنم؟
سلام،وقت بخیر واقعا
واقعا نمی دونم من دنیایمو پیچیده کردم یا ک دنیا انقدر پیچیدسو باعث این همه سرگیجه توی زندگی من و تاثیرش منفیش روی اطرافیانم شده،دقیقا هیچ کسی خوش نداره باهام باشه این نظر من نیست...
مشاور: احسان فدایی
با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»، از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب نمودید سپاسگزاریم.
از نظر اسلام، محبت، بیشترین نقش را در سازماندهی جامعه آرمانی انسانی دارد. ملاحظه نصوص (کتب روایی) به روشنی اثبات میکند که جامعه مطلوب انسانی در اسلام، جامعهای است که براساس محبت مردم نسبت به یکدیگر شکل بگیرد. اسلام میخواهد جامعهای بسازد که همه مردم، خود را برادر یکدیگر بدانند و تا سر حد ایثار نسبت به هم عشق بورزند، و این بدان جهت است که هیچ چیز مانند محبت در سامان دهی جامعه دلخواه انسانی، کارساز نیست. اسلام، برنامه تکامل انسان است. اصلی ترین عناصر این برنامه، محبت است. عنصر محبت، تا آنجا در تحقق برنامه هایی که اسلام برای پیشرفت جامعه انسانی پیش بینی کرده موثر است که امام باقر (علیهالسلام) دین اسلام را چیزی جز محبت نمیداند و میفرماید: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب؛ آیا دین، جز محبت است؟». با برقراری محبت بین و شکلگیری تفاهمهایی در روابط افراد دوستی بهوجود میآید. این دوستی دو نوع است: بهنجار و نابهنجار.
ارتباط و دوستی بهنجار
گاهی دوستیها بر اساس شناخت همه جانبه و پایه های دینی و معنوی است. در این دوستیها توجه و تمرکز به سیرتها (نه صورت) و صفات نیک و اتحاد در دینداری و باورها سبب میشود که دو نفر به هم پیوند عاطفی بخورند. این افراد به جهت دوستی پرفایدهای که دین بر آنها طرح ریزی کرده از وفاداری، رازداری، مهرورزی، همدلی و همدردی، ایثار، تعاون و... برخوردار میشوند. حمایت و زیارت و دیدار از همدیگر را وظیفه دینی خود میدانند. این دوستیها پایدار است چون شالوده آن که دین است با ثبات است. طبق روایات، مؤمن با دیدار برادر مؤمنش تسکین مییابد و آرام میگیرد. قرآن شریف در وصف چنین افرادی می فرماید: «أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛ محمد(صلیاللهعلیهوآله) فرستاده خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود بسیار مشفق و مهربانند». این نوع دوستی نهتنها مورد سفارش اسلام بلکه به لحاظ روانی نیز مورد نیاز انسان است.
ارتباط و دوستی نابهنجار
دوستی و ارتباط کم و بیش دارای انگیزههای پنهانی است، اما شناخت این انگیزهها چندان دشوار نیست. در ناخودآگاه انسان وابستگیها و ارتباطات ناشناختهای وجود دارد که سبب میشود دو فرد یکدیگر را برای دوستی یا عشق برگزینند. شاید گاه سالها بگذرد تا کسی به انگیزههای عشق خود یا دیگری پی ببرد. آن چه قطعی است این است که: عشق در هیچ صورت بدون سبب پدید نمیآید، جز این که افراد در تأثیرپذیری از اسباب عشق متفاوتاند. برخی سرسخت و مقاوماند و بعضی شکننده و غیر مقاوم. دلایلی که سبب عشق را فراهم میآورد برخی طبیعی و اختیاری است و بعضی غیر اختیاری است و تنها بخش ناخودآگاه آدمی تصمیم گیرنده است. گاهی لازم است در برابر وضعیت پدید آمده بدان علت که سبب عشق نادرست بوده است، مقاومت کرد و گاه فقط باید به شیوهای درست همراهش شد. از نظر روان شناختی در گرایش به دوستیهای افراطی، علاقه شدید و عشق، علل زیر مؤثر است:
1. دلباختگی به افراد شبیه خود
جهان پیرامون ما بسیار ناامن، متغیر و ناشناخته است و یک غریزه درونی به ما فرمان میدهد که پیوسته برای احساس ایمنی و رهیدن از ناشناختگی، به سویی رویم که تا حدی شناخته شده است. با کسی انس گیریم که شبیه خودمان فکر میکند و سلیقهای همانند ما دارد. زمانی که شبیه خود (در فکر، نگرشها، سلیقهها، نوع و سبک زندگی، مشکلات و...) مییابیم به او علاقمند میشویم و ممکن است این علاقه شدت گیرد و به تدریج به عشق تبدیل شود. پس از آن جنبههای غیر مشابه را مورد توجه قرار نمیدهیم و وابسته میشویم.
2. احساس فشار، تنهایی و بیپناهی
افراد رنجور، تنها، ضعیف و کم ثبات بسیار زود و ساده به عشق دچار میشوند. آنها که از قدرت تمرکز و استقلال کمتری برخوردارند بیشتر در معرض عشق قرار میگیرند. کمبود عاطفی، احساس پذیرفته نشدن در جمع، خودپسندی و غرور گاه القاء کننده حس تنهایی (منفرد بودن) است و همین حس زمینه ساز سیر فرد به سوی برقراری ارتباطات عاطفی با دیگران است. تنهایی به معنای نداشتن دوست نیست. نداشتن رابطه محبت آمیز دوستانه است. کم نیستند افرادی که دوستان فراوانی دارند، ولی با هیچ یک رابطه صمیمی ندارند. وقتی کسی چنین رابطه ای با اطرافیانش ندارد احساس خلاء روحی آزارش میدهد. برای رهایی از درد تنهایی میکوشد به رابطهای محبت آمیز و مهر آفرین رو کند.
3. عقده ها و آرمانها
تجارب دوران کودکی فرد، نوع الگوی تربیتی والدین (مستبدانه و سهلگیرانه) در این امر دخالت دارند. مثل علاقمند شدن به فردی که شبیه مادر یا پدر محبوب از دست رفته است. جبران خودکامگیهای والدین با منش حمایت گرانه افراطی از دیگران.
4. آزمودن قدرت عشق ورزی
زمانی که شخصی را به شیوهای نادرست از چیزی پرهیز دهند، ممکن است آن پرهیز نتیجه واژگونه دهد. ممکن است به مرور زمان وقتی که با کسی برخورد کند و به سادگی عاشق شود و اظهار شعف و لذت نماید و درصدد برآید که نیرو و شهامت خود را بیازماید و عشق خود را به دیگری اظهار کند.
5. به منظور برآوردن آرزوها
نیازهای برآورده نشده دوران کودکی چه بسا سبب شود که انسان به فردی سخت دلبسته شود، بدان امید که وی برآورده ساز آن نیاز باشد. چون پایه عشق بر اساس نیاز خاص شکل گرفته احتمال زیاد دارد که پس از برآورده شدن نیاز عشق دوام نیاورد.
6. دلباخته جلوههای ویژه
در این جا فرد تنها با مشاهده یک رفتار، یک نگاه، یک محبت، دارا بودن امتیازی ظاهری در چهره، یا سخن، عاشق کسی شود و سپس بکوشد تا با دیگر جنبههای ظاهری و رفتاری او به سازگاری برسد. موقعیت تربیتی، سلیقه، عقاید و افکار فرد گاه نوعی رفتار یا شمایل را برایش بیش از حد مهم میگرداند و فرد یک سو نگر میشود. این یک سونگری، وی را بر آن میدارد که شخصیت افراد را تنها با همان جلوه خاص ارزیابی کند و بدان بها دهد. بهایی فراتر از حقیقت آن. فردی که «زیبایی چهره»، «خوش رفتاری» یا «مراعات بهداشتی و شیک پوشی» را مهمترین عنصر شکل دهنده شخصیت افراد میپندارد بسیار طبیعی است که تنها به همان یک جنبه توجه کند و از توجه به دیگر جنبهها غفلت ورزد.
7. رهیدن از رنج های زندگی
عاشق بودن تا حدی از تمرکز به امور ناملایم زندگی میکاهد. وقتی مدام مشغول عشق ورزیدن به کسی باشید و تمام وقت بکوشید که او را خوشحال کنید و نیازهایش را شناخته، برآورید، دیگر وقت چندانی برایتان باقی نمیماند که به مشکلات خود فکر کنید. به هر حال اگر عشق به شکل ناهنجار باشد، سازمان روانی فرد را به هم ریخته باشد، بر غذا خوردن، خواب، روابط اجتماعی، خویشتنداری و مدیریت هیجانی و ذهنی اثر گذاشته باشد، لازم است که فرد عاشقپیشه برای بازگشت به حالت تعادل روانی و جسمی از روان شناس بالینی کمک بگیرد. برادر گرامی! مشکل اصلی شما نیاز به محبتی است که در خود احساس نموده اید و می خواهید از طریق آن به دیگران وابسته شوید ولی دیگران این احساس را در شما تشخیص می دهند و همراهی با شما را بر نمی تابند.
بنابراین لازم است به راهکارهایی عمل نموده و خود را از این رنج عاطفی نجات دهید.
1) برای شبانه روز خود برنامه دقیق و مشخصی داشته باشید. از بیکاری اجتناب کنید و اوقات خود را بیهوده نگذرانید. برای این که خلأ عاطفی به جود آمده از آن را پر کنید لازم است به فعالیت های هنری، فکری و عملی روی بیاورید و خود را به آنها مشغول کنید تا به تدریج این فعالیت ها جایگزین آن روابط قبلی شود. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «نفس خود را اگر مشغول نکنی، او تو را مشغول می کند» شما باید از همین الان این کار را هر چند برایتان سخت باشد انجام دهید.
2)فعالیت های ورزشی به شرطی که متناسب با سن و جنس شما باشد، علاوه بر این که موجب پرورش جسم و صحت آن می شود، روحتان را نیز پاکیزه می کند. شما با ورزش کردن و خصوصا اگر سعی کنید به صورت شرکت در مسابقات و تیم های ورزشی باشد، دل و اندیشه و بدن خود را به آن مشغول می کنید و انرژی های متراکم خود را به شکلی سالم برون ریزی و تخلیه می نمایید. بدین ترتیب چیزهایی که اکنون شما را به این دوستی افراطی جذب کرده، کشش و جذابیت خود را از دست خواهد داد.
3)تقویت بعد معنوی و ایمان قلبی: اگر سعی کنید همراه ورزش و تحصیل و پرداختن به فعالیت های هنری و علمی، به عبادت و ایجاد رابطه قلبی با خدای مهربان و بزرگ، یعنی کسی که همه زیبایی ها از اوست، اهمیت بیشتری دهید، بسیاری از دغدغه های فکری آزاردهنده شما برطرف خواهد شد. در حدیثی آمده: «شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: علت گرفتار شدن برخی دل ها به عشق چیست؟ فرمود: دل هایی که از یاد و محبت خدا خالی است گرفتار این گونه عشق ها و دوستی های بی ارزش می شود». بنابراین هر چه انسان خود را به خدا و معنویت نزدیک تر کند، از این دلبستگی های دردآور دورتر می شود. پیشنهاد ما در این باره این است که سعی کنید برنامه ای منظم برای عبادت و خلوت کردن با خدا داشته باشید. برنامه هایی مثل قرائت منظم قرآن در شب ها و صبح ها، نماز اول وقت و با حضور قلب، دعا برای امام زمان(عج الله و تعالی فرجه الشریف) و ایجاد رابطه قلبی با آن حضرت (مانند این که هر روز صبح دعای عهد را که در پایان مفاتیح الجنان آمده بخوانید) . توسل به اهل بیت(علیهم السلام) خصوصا امام زمان(عج الله وتعالی فرجه الشریف) و به یاد آنها بودن تأثیرات مثبتی در همه ما می گذارد.
4)دوستان مختلف و متعددی را برای خود شناسایی کنید و با آنها طرح دوستی بریزید و با فرد مورد نظر یا فرد دیگری به عنوان تنها دوست خود ارتباط نداشته باشید.
5)خداوند هر کس را به نحوی می آزماید وشاید آزمون شما تصمیم گیری درباره ی همین مورد حساس باشد پس بدانید نمرات بالا در امتحان باعث آرامش وشادی همیشگی درون و روان انسان خواهد شد.
6)سعى کنید نسبت به دشوارى دورى از دوستتان خونسرد باشید. مسلما به تدریج رنج این فراق کاهش خواهد یافت و عادى خواهد شد.
7)افکار خود را کنترل کرده واشتغالات ذهنی مفید برای خود فراهم کنید.
8) سعی کنید بویژه در تنهایی به ایشان فکر نکنید و ذهنتان را به چیزهای دیگر مشغول سازید.
9) با تمرکز روی برخی نقاط ضعف ایشان به تدریج از محبت و علاقه شدیدتان نسبت به او بکاهید.
10) به عواقب سوء و پیامدهای ناگوار اینگونه علاقه های خارج از محدوده عقل فکر کنید که آفت هایی مانند افت تحصیلی را به دنبال داشته است و اگر نتوانید آنرا کنترل کنید ممکن است مشکلات بزرگتری را به وجود آورد و موجب آسیبهایی در زندگی مشترک آینده شما گردد.
11- می توانید به صورت تدریجی از دوست خود جدا شوید این کار را می تواند با محدود کردن روابط، کم کردن ملاقات های یکدیگر و در نهایت ترک رابطه انجام دهد.
12- به هیچ وجه به افکار خود در زمینه عدم علاقه به جنس مخالف بها ندهید و هرگز به این امور فکر نکنید. اگر فکری به سراغ شما آمد، به آن توجه نکنید و برای به همزدن آن فکر انحرافی، موقعیت خود را تغییر دهید؛ مثلا در صورتی که در خلوت هستید، به میان جمع خانواده یا دوستان خود بروید. امیدواریم با عمل به آنچه عرض نمودیم به اهداف بلند و عالی در زندگی برسید.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
تفاوت تنها بودن با تنهایی
از نظر اسلام، محبت، بیشترین نقش را در سازماندهی جامعه آرمانی انسانی دارد. ملاحظه نصوص (کتب روایی) به روشنی اثبات میکند که جامعه مطلوب انسانی در اسلام، جامعهای است که براساس محبت مردم نسبت به یکدیگر شکل بگیرد. اسلام میخواهد جامعهای بسازد که همه مردم، خود را برادر یکدیگر بدانند و تا سر حد ایثار نسبت به هم عشق بورزند، و این بدان جهت است که هیچ چیز مانند محبت در سامان دهی جامعه دلخواه انسانی، کارساز نیست. اسلام، برنامه تکامل انسان است. اصلی ترین عناصر این برنامه، محبت است. عنصر محبت، تا آنجا در تحقق برنامه هایی که اسلام برای پیشرفت جامعه انسانی پیش بینی کرده موثر است که امام باقر (علیهالسلام) دین اسلام را چیزی جز محبت نمیداند و میفرماید: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب؛ آیا دین، جز محبت است؟». با برقراری محبت بین و شکلگیری تفاهمهایی در روابط افراد دوستی بهوجود میآید. این دوستی دو نوع است: بهنجار و نابهنجار.
ارتباط و دوستی بهنجار
گاهی دوستیها بر اساس شناخت همه جانبه و پایه های دینی و معنوی است. در این دوستیها توجه و تمرکز به سیرتها (نه صورت) و صفات نیک و اتحاد در دینداری و باورها سبب میشود که دو نفر به هم پیوند عاطفی بخورند. این افراد به جهت دوستی پرفایدهای که دین بر آنها طرح ریزی کرده از وفاداری، رازداری، مهرورزی، همدلی و همدردی، ایثار، تعاون و... برخوردار میشوند. حمایت و زیارت و دیدار از همدیگر را وظیفه دینی خود میدانند. این دوستیها پایدار است چون شالوده آن که دین است با ثبات است. طبق روایات، مؤمن با دیدار برادر مؤمنش تسکین مییابد و آرام میگیرد. قرآن شریف در وصف چنین افرادی می فرماید: «أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛ محمد(صلیاللهعلیهوآله) فرستاده خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود بسیار مشفق و مهربانند». این نوع دوستی نهتنها مورد سفارش اسلام بلکه به لحاظ روانی نیز مورد نیاز انسان است.
ارتباط و دوستی نابهنجار
دوستی و ارتباط کم و بیش دارای انگیزههای پنهانی است، اما شناخت این انگیزهها چندان دشوار نیست. در ناخودآگاه انسان وابستگیها و ارتباطات ناشناختهای وجود دارد که سبب میشود دو فرد یکدیگر را برای دوستی یا عشق برگزینند. شاید گاه سالها بگذرد تا کسی به انگیزههای عشق خود یا دیگری پی ببرد. آن چه قطعی است این است که: عشق در هیچ صورت بدون سبب پدید نمیآید، جز این که افراد در تأثیرپذیری از اسباب عشق متفاوتاند. برخی سرسخت و مقاوماند و بعضی شکننده و غیر مقاوم. دلایلی که سبب عشق را فراهم میآورد برخی طبیعی و اختیاری است و بعضی غیر اختیاری است و تنها بخش ناخودآگاه آدمی تصمیم گیرنده است. گاهی لازم است در برابر وضعیت پدید آمده بدان علت که سبب عشق نادرست بوده است، مقاومت کرد و گاه فقط باید به شیوهای درست همراهش شد. از نظر روان شناختی در گرایش به دوستیهای افراطی، علاقه شدید و عشق، علل زیر مؤثر است:
1. دلباختگی به افراد شبیه خود
جهان پیرامون ما بسیار ناامن، متغیر و ناشناخته است و یک غریزه درونی به ما فرمان میدهد که پیوسته برای احساس ایمنی و رهیدن از ناشناختگی، به سویی رویم که تا حدی شناخته شده است. با کسی انس گیریم که شبیه خودمان فکر میکند و سلیقهای همانند ما دارد. زمانی که شبیه خود (در فکر، نگرشها، سلیقهها، نوع و سبک زندگی، مشکلات و...) مییابیم به او علاقمند میشویم و ممکن است این علاقه شدت گیرد و به تدریج به عشق تبدیل شود. پس از آن جنبههای غیر مشابه را مورد توجه قرار نمیدهیم و وابسته میشویم.
2. احساس فشار، تنهایی و بیپناهی
افراد رنجور، تنها، ضعیف و کم ثبات بسیار زود و ساده به عشق دچار میشوند. آنها که از قدرت تمرکز و استقلال کمتری برخوردارند بیشتر در معرض عشق قرار میگیرند. کمبود عاطفی، احساس پذیرفته نشدن در جمع، خودپسندی و غرور گاه القاء کننده حس تنهایی (منفرد بودن) است و همین حس زمینه ساز سیر فرد به سوی برقراری ارتباطات عاطفی با دیگران است. تنهایی به معنای نداشتن دوست نیست. نداشتن رابطه محبت آمیز دوستانه است. کم نیستند افرادی که دوستان فراوانی دارند، ولی با هیچ یک رابطه صمیمی ندارند. وقتی کسی چنین رابطه ای با اطرافیانش ندارد احساس خلاء روحی آزارش میدهد. برای رهایی از درد تنهایی میکوشد به رابطهای محبت آمیز و مهر آفرین رو کند.
3. عقده ها و آرمانها
تجارب دوران کودکی فرد، نوع الگوی تربیتی والدین (مستبدانه و سهلگیرانه) در این امر دخالت دارند. مثل علاقمند شدن به فردی که شبیه مادر یا پدر محبوب از دست رفته است. جبران خودکامگیهای والدین با منش حمایت گرانه افراطی از دیگران.
4. آزمودن قدرت عشق ورزی
زمانی که شخصی را به شیوهای نادرست از چیزی پرهیز دهند، ممکن است آن پرهیز نتیجه واژگونه دهد. ممکن است به مرور زمان وقتی که با کسی برخورد کند و به سادگی عاشق شود و اظهار شعف و لذت نماید و درصدد برآید که نیرو و شهامت خود را بیازماید و عشق خود را به دیگری اظهار کند.
5. به منظور برآوردن آرزوها
نیازهای برآورده نشده دوران کودکی چه بسا سبب شود که انسان به فردی سخت دلبسته شود، بدان امید که وی برآورده ساز آن نیاز باشد. چون پایه عشق بر اساس نیاز خاص شکل گرفته احتمال زیاد دارد که پس از برآورده شدن نیاز عشق دوام نیاورد.
6. دلباخته جلوههای ویژه
در این جا فرد تنها با مشاهده یک رفتار، یک نگاه، یک محبت، دارا بودن امتیازی ظاهری در چهره، یا سخن، عاشق کسی شود و سپس بکوشد تا با دیگر جنبههای ظاهری و رفتاری او به سازگاری برسد. موقعیت تربیتی، سلیقه، عقاید و افکار فرد گاه نوعی رفتار یا شمایل را برایش بیش از حد مهم میگرداند و فرد یک سو نگر میشود. این یک سونگری، وی را بر آن میدارد که شخصیت افراد را تنها با همان جلوه خاص ارزیابی کند و بدان بها دهد. بهایی فراتر از حقیقت آن. فردی که «زیبایی چهره»، «خوش رفتاری» یا «مراعات بهداشتی و شیک پوشی» را مهمترین عنصر شکل دهنده شخصیت افراد میپندارد بسیار طبیعی است که تنها به همان یک جنبه توجه کند و از توجه به دیگر جنبهها غفلت ورزد.
7. رهیدن از رنج های زندگی
عاشق بودن تا حدی از تمرکز به امور ناملایم زندگی میکاهد. وقتی مدام مشغول عشق ورزیدن به کسی باشید و تمام وقت بکوشید که او را خوشحال کنید و نیازهایش را شناخته، برآورید، دیگر وقت چندانی برایتان باقی نمیماند که به مشکلات خود فکر کنید. به هر حال اگر عشق به شکل ناهنجار باشد، سازمان روانی فرد را به هم ریخته باشد، بر غذا خوردن، خواب، روابط اجتماعی، خویشتنداری و مدیریت هیجانی و ذهنی اثر گذاشته باشد، لازم است که فرد عاشقپیشه برای بازگشت به حالت تعادل روانی و جسمی از روان شناس بالینی کمک بگیرد. برادر گرامی! مشکل اصلی شما نیاز به محبتی است که در خود احساس نموده اید و می خواهید از طریق آن به دیگران وابسته شوید ولی دیگران این احساس را در شما تشخیص می دهند و همراهی با شما را بر نمی تابند.
بنابراین لازم است به راهکارهایی عمل نموده و خود را از این رنج عاطفی نجات دهید.
1) برای شبانه روز خود برنامه دقیق و مشخصی داشته باشید. از بیکاری اجتناب کنید و اوقات خود را بیهوده نگذرانید. برای این که خلأ عاطفی به جود آمده از آن را پر کنید لازم است به فعالیت های هنری، فکری و عملی روی بیاورید و خود را به آنها مشغول کنید تا به تدریج این فعالیت ها جایگزین آن روابط قبلی شود. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «نفس خود را اگر مشغول نکنی، او تو را مشغول می کند» شما باید از همین الان این کار را هر چند برایتان سخت باشد انجام دهید.
2)فعالیت های ورزشی به شرطی که متناسب با سن و جنس شما باشد، علاوه بر این که موجب پرورش جسم و صحت آن می شود، روحتان را نیز پاکیزه می کند. شما با ورزش کردن و خصوصا اگر سعی کنید به صورت شرکت در مسابقات و تیم های ورزشی باشد، دل و اندیشه و بدن خود را به آن مشغول می کنید و انرژی های متراکم خود را به شکلی سالم برون ریزی و تخلیه می نمایید. بدین ترتیب چیزهایی که اکنون شما را به این دوستی افراطی جذب کرده، کشش و جذابیت خود را از دست خواهد داد.
3)تقویت بعد معنوی و ایمان قلبی: اگر سعی کنید همراه ورزش و تحصیل و پرداختن به فعالیت های هنری و علمی، به عبادت و ایجاد رابطه قلبی با خدای مهربان و بزرگ، یعنی کسی که همه زیبایی ها از اوست، اهمیت بیشتری دهید، بسیاری از دغدغه های فکری آزاردهنده شما برطرف خواهد شد. در حدیثی آمده: «شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: علت گرفتار شدن برخی دل ها به عشق چیست؟ فرمود: دل هایی که از یاد و محبت خدا خالی است گرفتار این گونه عشق ها و دوستی های بی ارزش می شود». بنابراین هر چه انسان خود را به خدا و معنویت نزدیک تر کند، از این دلبستگی های دردآور دورتر می شود. پیشنهاد ما در این باره این است که سعی کنید برنامه ای منظم برای عبادت و خلوت کردن با خدا داشته باشید. برنامه هایی مثل قرائت منظم قرآن در شب ها و صبح ها، نماز اول وقت و با حضور قلب، دعا برای امام زمان(عج الله و تعالی فرجه الشریف) و ایجاد رابطه قلبی با آن حضرت (مانند این که هر روز صبح دعای عهد را که در پایان مفاتیح الجنان آمده بخوانید) . توسل به اهل بیت(علیهم السلام) خصوصا امام زمان(عج الله وتعالی فرجه الشریف) و به یاد آنها بودن تأثیرات مثبتی در همه ما می گذارد.
4)دوستان مختلف و متعددی را برای خود شناسایی کنید و با آنها طرح دوستی بریزید و با فرد مورد نظر یا فرد دیگری به عنوان تنها دوست خود ارتباط نداشته باشید.
5)خداوند هر کس را به نحوی می آزماید وشاید آزمون شما تصمیم گیری درباره ی همین مورد حساس باشد پس بدانید نمرات بالا در امتحان باعث آرامش وشادی همیشگی درون و روان انسان خواهد شد.
6)سعى کنید نسبت به دشوارى دورى از دوستتان خونسرد باشید. مسلما به تدریج رنج این فراق کاهش خواهد یافت و عادى خواهد شد.
7)افکار خود را کنترل کرده واشتغالات ذهنی مفید برای خود فراهم کنید.
8) سعی کنید بویژه در تنهایی به ایشان فکر نکنید و ذهنتان را به چیزهای دیگر مشغول سازید.
9) با تمرکز روی برخی نقاط ضعف ایشان به تدریج از محبت و علاقه شدیدتان نسبت به او بکاهید.
10) به عواقب سوء و پیامدهای ناگوار اینگونه علاقه های خارج از محدوده عقل فکر کنید که آفت هایی مانند افت تحصیلی را به دنبال داشته است و اگر نتوانید آنرا کنترل کنید ممکن است مشکلات بزرگتری را به وجود آورد و موجب آسیبهایی در زندگی مشترک آینده شما گردد.
11- می توانید به صورت تدریجی از دوست خود جدا شوید این کار را می تواند با محدود کردن روابط، کم کردن ملاقات های یکدیگر و در نهایت ترک رابطه انجام دهد.
12- به هیچ وجه به افکار خود در زمینه عدم علاقه به جنس مخالف بها ندهید و هرگز به این امور فکر نکنید. اگر فکری به سراغ شما آمد، به آن توجه نکنید و برای به همزدن آن فکر انحرافی، موقعیت خود را تغییر دهید؛ مثلا در صورتی که در خلوت هستید، به میان جمع خانواده یا دوستان خود بروید. امیدواریم با عمل به آنچه عرض نمودیم به اهداف بلند و عالی در زندگی برسید.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
تفاوت تنها بودن با تنهایی