ناشناس
درمانده ام! چه کنم؟
سلام. من ۱۶ سالم بود قربانی هوسهای یکی شدم، اونقدر بچه سال بودم که تا مدتها ندونستم چه بلایی سرم اومده. بعدها فهمیدم. از بکارت و... همیشه توی شک و ترس داشتن و نداشتنش بودم.۲۲ساله بودم رفتم یه شهر دیگه...
مشاور: خانم قربانی
با سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
خوشحالم که اکنون نسبت به گذشته حال بهتری دارید و از افسردگی قبلی فاصله گرفته و امیدوارانه زندگی میکنید. ارزو میکنم روز به روز حالتان بهتر این هم بشود. بابت اتفاقی هم که در گذشته تجربه کرده اید متاسفم و میدانم که روزهای رنج اوری را سپری کرده اید.
دوست عزیز، اکنون که فرصت ازدواج برایتان فراهم امده و فرد مورد نظر نیز در ادعایش صادق است، پیشنهاد میکنم با توکل بر خدا و اعتماد به نفس ان را قبول کنید. البته بهتر است جهت رفع نگرانی خود که ایجاد اعتماد بیشتر این مسئله را به صورت غیر مستقیم با خواستگارتان مطرح نمایید. یعنی با ذکر داستان یا مثال نظر او را جویا شده و به چالش بکشید و سپس مشکل خود را برایش شرح دهید. به او فرصت دهید که خوب فکر کند و اگر قصد ازدواج با شما را دارد ، یک بار برای همیشه تکلیف خود را با این مسئله حل کند. اگر او صداقت شما را پذیرفت و قبول کرد و موافق ازدواج با شما بود، اجازه خواستگاری به او بدهید. و اگر ماجرا غیر از این پیش رفت، واقعیت را بپذیرید و از خداوند بخواهید که فرصت مناسب تری را برای تان پیش بیاورد.
امیدوار باشید و بدانید روزهای خوب نزدیک است. هر ادمی به یک نوع اشتباه میکند مهم بازگشتن و متوقف نشدن در ان است. یک نکته هم در پایان اشاره میکنم خوب است ان را نیز مد نظر قرار دهید. اگر این ازدواج به نتیجه رسید، دقت کنید که لزومی ندارد از خواسته های خود بیش از حد، گذشت نمایید. مدارا کردن در مسائل اقتصادی نشان دهنده لطف شماست اما قرار نیست این لطف به عادت تبدیل گردد.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.