کریم بوذرجمهری
در 1265 در یكى از قراء كاشان متولد شد. پدرش كشاورز ساده بود. كریم آقا وقتى به سن رشد رسید، به كارهاى سرپائى و شاگردى مشغول شد. سپس حرفهى بنائى آموخت و از آن طریق امرار معاش مىكرد. در 18 سالگى به تهران رفت، چند ماهى براى كار تلاش نمود تا سرانجام اطلاع یافت قزاقخانه سرباز پیمانى استخدام مىكند، مشروط بر اینكه داوطلب یك رأس اسب داشته باشد. با استقراض از همشهریان خود اسبى به مبلغ سه تومان خریدارى و به استخدام در قزاقخانه درآمد. پس از یك سال خدمت، وارد مدرسهى گروهبانى شد، مختصر سواد خواندن و نوشتن فراگرفت و آئین سپاهیگرى را آموخت.
در سال 1290 محمدعلى میرزا، شاه مخلوع قاجاریه با سپاهى عظیم به قصد تسخیر تهران و گرفتن تاج و تخت به پایتخت حمله كرد. در امامزاده جعفر ورامین بین لشكر محمدعلى میرزا به فرماندهى ارشدالدوله و قواى دولتى ایران كه مركب بود از قزاق و بختیارى و مجاهدین یپرم، جنگ سختى درگرفت. در این نبرد قزاقخانه یك مسلسل داشت كه در اختیار سلطان رضاخان سوادكوهى (رضاشاه بعد) بود. گروهبان كریم آقا توبرهدار مسلسل بود و فشنگهاى آن را حمل مىكرد، و در حقیقت در تیراندازى با مسلسل وى معاونت داشت. در این نبرد، مسلل نقش عمدهاى داشت و سرانجام ارشدالدوله شكست خورد و قواى او یا كشته شدند یا فرار كردند. پس از خاتمه جنگ رضاخان به درجهى یاورى و كریم آقا به درجهى اسپیرانى (استوار) ترفیع یافتند. از این پس كریم آقا همواره جزء ابوابجمعى رضاخان بود و در مأموریتهاى كرمانشاه و گیلان در جنگها مشاركت مىكرد. وقتى رضاخان با درجهى سرتیپى فرماندهى آتریاد (تیپ) همدان شد، كریم آقا را با درجهى افسرى اتاقدار و جامهدار خود نمود به طورى كه در سفر و حضر ایام را با یكدیگر مىگذراندند.
در 1299 كه قواى قزاق به فرماندهى میرپنج رضاخان وارد تهران شد، كریم آقا از نزدیكترین همكاران او بود و همان روز درجهى سروانى به او داده شد و ریاست زندان قزاقخانه را به او دادند. وى در این سمت مأموریت داشت طبق لیستى كه به او داده شده بود، به جلب و بازداشت رجال ایران بپردازد و متجاوز از 200 نفر از سران آن روز كشور را بازداشت نمود. ابتدا در زندان قزاقخانه و بعد در عشرتآباد از آنها نگهدارى مىكرد. در اواخر سال 1300 كه میرپنج رضاخان سردارسپه وزیر جنگ بود، به كریم آقا درجهى سرگردى اعطاء نمود و فرماندهى فوج (هنگ) بهادر را به او سپرد. در سال 1301 دو درجه دریافت كرد و سرهنگ شد و فرماندهى تیپ اول پیاده تهران را به او سپردند. او در این سمت در آموزش سربازان زحمات زیادى متحمل شد و چند مأموریت جنگى انجام داد. در لرستان هنگ وى در تنگ زاهد شیر موجب نجات سرتیپ شاه بختى و تیپ وى شد و بوذرجمهرى نشان ذوالفقار دریافت كرد كه عالىترین نشان جنگى ایران بود. در سال 1302 از طرف احمدشاه قاجار، سردارسپه وزیر جنگ به مقام رئیسالوزرائى منصوب شد. او در نخستین روزهاى انتصاب خود، سرهنگ كریم آقاخان را با حفظ سمت نظامى به كفالت بلدیه (شهردارى) تهران گمارد و به وى اختیار داد كه در نوسازى شهر تهران قاطعانه عمل نماید.
در سال 1304 كه سلسله قاجاریه منقرض و سردارسپه به سلطنت رسید، كریم آقا یكى از عوامل مؤثر بود. وى در همان روز به اتفاق سرتیپ یزدانپناه فرمانده لشكر مركز و سرلشكر طهماسبى فرماندار نظامى تهران، مأمور اخراج ولیعهد و خانوادهى سلطان مخلوع از ایران بود. كریم آقا در همان روز تمام كاخهاى سلطنتى را تحویل گرفته، خزائن را مهر و موم نمود.
در فروردین 1307 رضاشاه به او درجهى سرتیپى اعطا نمود. وى در آن تاریخ همچنان شهردار تهران و فرماندهى تیپ بود. در اواسط 1308 در كابینهى حاج مخبرالسلطنه هدایت وزیر فوائد عامه شد. كلیه امور كشاورزى، صنعتى، راه و ساختمان و تجارت به عهدهى این وزارتخانه بود. سرتیپ كریم آقا نظم نوینى در آنجا ایجاد كرد. براى كارمندان لباس متحدالشكل و نشان مخصوص تهیه نمود و كارمندان خاطى را مجازات مىكرد و به زندانى كه خود در وزارتخانه درست كرده بود مىانداخت. تدریجاًًً اعمال نظامى و دیكتاتورى او به مطبوعات و مجلس كشیده شد. در یكى از جلسات مجلس دو نفر از نمایندگان (محمودرضا طلوع و فرخى یزدى) به اعمال وزیر فوائد عامه اعتراض كردند و در مجلس هیاهوى زیادى بلند شد و دولت تهدید به استیضاح شد. سرتیپ كریم آقا بوذرجمهرى شش ماه وزیر فوائد عامه بود كه آن وزارتخانه منحل گردید و به جاى آن چند وزارتخانهى جدید تشكیل شد. وى مجدداً به ریاست شهردارى تهران گمارده شد و علاوه بر فرماندهى تیپ پیاده اول تهران ادارهى نقلیهى ارتش را نیز به او واگذار نمودند.
در فروردین 1312 از طرف رضاشاه به او درجهى سرلشكرى داده شد و به فرماندهى لشكر مركز منصوب شد. در همان سال به علت فعالیت زیاد بیمار شد و از طرف رضاشاه براى معالجه به اروپا رفت. پس از معالجه و بازگشت از شهردارى تهران معاف شد و شغل وى فرماندهى لشكر و ریاست املاك شاه بود و تا مهرماه 1320 كه رضاشاه از ایران خارج شد، وى همان دو شغل را عهدهدار بود و فوقالعاده رضاشاه به او توجه داشت.
سرلشكر بوذرجمهرى در شهریور 1320 طرحى را كه شوراى عالى نظام براى مرخصى سربازان و استخدام سربازان پیمانى تهیه شده بود، امضاء كرد. در روز نهم شهریور تمام امضاءكنندگان طرح از طرف شاه به كاخ سعدآباد احضار شدند و مورد تغیر و غضب شاه واقع شده و سرلشكر بوذرجمهرى هم مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت. وى در مهر ماه 1320 بازنشسته شد و در 1331 در تهران درگذشت.
پس از استعفاى رضاشاه، افكار عمومى نسبت به همكاران او و بدگوئى و انتقاد از آنها راه افراط را پیمود و بوذرجمهرى بیش از همه مورد انتقاد بود و نسبتهاى زیادى به او مىدادند ولى آنچه مسلم است وى مردى كمسواد و عامى ولى جدى و كارى و مبتكر بود. تحقیقاً مدت ده سال شهردارى تهران را تصدى مىكرد. در این مدت در بازسازى و نوسازى و زیبائى شهر تهران زحمات زیادى متحمل شد. احداث خیابانهاى متعدد، سنگفرش و آسفالت آنها، احداث میادین متعدد و ایجاد فضاى سبز و درختكارى در تهران، ساختن بناهاى عمومى از جمله كارهاى اوست. به پاس خدماتش یكى از خیابانهاى معروف تهران كه از جلو بازار عبور مىكند به نام او نامیده شد. از اقدامات بد او خراب كردن دروازههاى كاشیكارى تهران بود. بدون شك بوذرجمهرى از لحاظ مدیریت و خدمت به شهر تهران از افراد نادرالوجود است. او از خود یك دختر و دو پسر باقى گذارد. هر دو فرزند ذكورش را به دانشكدهى افسرى فرستاد، یكى تا درجهى سرهنگى و دیگرى تا درجهى سرتیپى در ارتش ایران رشد یافتند. وى براى استحكام وضع خود و فرزندانش خواهرزادهى همسر رضاشاه را براى یكى از فرزندانش به عقد نكاح درآورد.
نظرات کاربران
Send Comment
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.