به راه او نشستم من با دو چشم خسته
به راه او نشستم من با دو چشم خسته
دلم درِ امیدُ به روی خود نبسته
گذشت چو باد چو از پی، این جمعهها پیاپی
این دوری و جدایی به انتها رسد کِی
دلم درِ امیدُ به روی خود نبسته
گذشت چو باد چو از پی، این جمعهها پیاپی
این دوری و جدایی به انتها رسد کِی