The current route :
فاجعه گرسنگی در غزه؛ کشتار خاموش کودکان و مسئولیت جهانی
جاسوسی به بهانه همکاریهای پژوهشی
زیارت اربعین؛ طلوع هویت شیعی و قدرت نرم اسلام
فرهنگ اربعین در برابر شبهات: پاسخ به چهار شبهه کلیدی با قرآن، حدیث و عقل"
اربعین: حماسه جهانی استکبارستیزی؛ ابعاد و ظرفیتهای ضد سلطه پیادهروی حسینی
آسیب شناسی پیاده روی اربعین و رهیافت های تقویت آن
ظرفیت راهپیمایی اربعین؛ از مناسک عبادی تا بازوی تمدنی جهان اسلام
تحلیل جامع اربعین: از فرصتهای تمدنی تا چالشهای عملیاتی و معنوی
راز ماندگاری اقتدار ایران؛ تحلیل بیانات رهبر انقلاب در بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی اخیر
از خانه تا کربلا: هفت درس اخلاقی از مسیر اربعین برای خانواده
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
پیش شماره شهر های استان تهران
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی

بی گل رویت
بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم دست شستم از دو عالم چون تو را دربر گرفتم
یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم
هر چه کردم جستجو انگشت انگشتر ندیدم

به سوی شام و کوفهام
به سوی شام و کوفهام، چه دل شکسته میبرند ببین که زینب تو را ، غریب و خسته میبرند همان وجود نازنین ، خدای صبر در زمین تمام رکن قامتش ، ز هم گسسته میبرند زیارت تو آمدم ، سرت نبود یا حسین

بشنو از نی
بشنو از نی چون حکایت میکند کوفه را امشب روایت میکند کوفه یعنی شهر نیرنگ و ریا رأس شاه دین به روی نیزهها کوفه یعنی سرزمین فتنهها مرکز زخم زبان و طعنهها

آیینه زادهام
آیینه زادهام که اسیر سلاسلم هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم ما را زدند مثل اسیران خارجی دارم هزار راز نگفته در این دلم چشم همه به سمت زنان یا به نیزههاست غمگینترین سواره مجروح محملم آتش گرفت گوشه عمامهام...

آهم ز صحن سینه
آهم ز صحن سینه اگر پرکشیده است اشکم به شوق دیدن رویت دویده است بغضی گرفته سخت ره حنجر مرا پیش سر بریده صدایم بریده است مانند پیکرت که طپیده به خاک و خون این دل میان داغ و غم و خون طپیده است

آن همه رخسار روی نیزهها
یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزهها شد تماشایی خدا ، انگار روی نیزهها! میطپد پیش نگاه مردهی نا مردمان عشق صد آیینه در تکرار روی نیزهها! آسمان! من آن همه خورشید در خون خفته را

آفتاب میماند
غروب میرود و آفتاب میماند و همچنان به دلم اضطراب میماند چه دیر سرزدی ای ماه من . . . نگفتی که چه چشمها که به شوقت ز خواب میماند تنور وضع سرت را به هم زده اما

این همه بالا ببینمت
عیسی شدی که این همه بالا ببینمت بالای دست مردم دنیا ببینمت بعد از گذشت چند شب از روز رفتنت راضی نمیشود دلم الا ببینمت

الشام الشام
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام تا یاد غربت میکند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بیکسی را یک جا روایت میکند: الشام الشام موی سپید و چهرهای درهم شکسته

از سر نی سایبان بده
یا بر سر من ، از سر نی ، سایبان بده یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده با گیسوی رها شده در دست بادها از نی ، مسیر قافلهات را نشان بده جانم به لب رسیده ، ولی جان ندادهام