The current route :
پوستر مصباح الهدی به خط ثلث و شکسته
پوستر یا علی بن حسین به خط شکسته
پوستر السلام علی الحسینِ المظلومِ الشهِید به خط شکسته
پوستر آیه 9 سوره تکویر، بای ذنب قتلت، خط شکسته نستعلیق
پوستر انا مظلوم حسین به خط ثلث
پوستر عباس بن علی خط شکسته ثلث
پوستر کربلا به خط شکسته نستعلیق
پوستر فراز چهل و دوم زیارت اربعین به خط شکسته
پوستر السلام علی الحسین به خط شکسته نستعلیق
پوستر کربلا غرق خون به خط شکسته نستعلیق
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟

روشنای تاریکه بازار
بازار سنتی شهر کرمانشاه که به رسم بیشتر بازارهای سنتی ایران سرپوشیده است. شاید روزگاری آن قدرها تاریک می شده که حالا به نام«تاریکه بازار» معروف شود. اما این روزها

بازار صفوی
سوغاتی بخرید، معماری ببینید، بو بکشید، بشنوید، بنشینید و آرام بگیرید. همه اینها را می توانید در بازار قزوین عملاً صرف کنید. این بازار، مجموعه ای است که از دوره صفویه تا

پالنگان، روستای ایستاده
«اورامان» یا به قول مردمان ساکن غرب ایران« هورامان»، سرزمین روستاهای پلکانی است. کوهستان زاگرس در این منطقه از ایران، اقلیمی را شکل داده که روستاییان،

در آغوش سنگ ها
- حدود یک کیلومتر مانده به روستا در سمت چپ جاده، خانه هایی شبیه خانه های کندوان قرار دارد که به« هیله ور» معروف است. عده ای می گویند اینجا طویله ها سنگی مردم کندوان بوده و

ابرها نزدیک اند
اواسط خرداد ماه، وقتی نفس تهران و شهرهای جنوبی از گرما بند آمده، دربعضی مناطق ایران، بهار، تازه از راه می رسد. برف ها آب شده و زمین، پراز رنگ و نقش می شود.

بیا بریم دشت
اگر می خواهید چشم اندازی از یک دشت سراسر سرخ پیش چشمتان باشد و چندان هم از پایتخت دور نباشید، دشت شقایق لار در خرداد ماه، همان منطقه ایده آل است. اواخر بهار که

زیر سقف شاهسون
خیلی وقت ها آدم دلش می خواهد برود یک جایی که اصلاً شبیه این جایی که الان هست نباشد؛ هم آدم هایش فرق کنند، هم هوایش، هم سبک زندگی اش و هم اینکه در آن از تکنولوژی

زائران نارنجستان
مازندرانی ها اینجا را خوب می شناسند و داستان هایش را خوب بلدند؛ همان داستان ها و روایاتی که دهان به دهان گشته و به آنها رسیده و بعضی هم روی کاغذ آمده. می گویند وقتی

ایستگاه آبشار
آبشاری بلند که از صخره سنگ بزرگ پوشیده از درختی سرازیر شده و صدای شره آب اش تمامی ندارد، می شود زیر قطرات ریز این آبشار رفت و به تماشای درخت و سرسبزی و کوه نشست.

پلکان و شعمدانی ها
از کوچه هایش که بالا بروی، سقف خانه های قبلی می شود پیاده رو تا خودت را در میان خانه هایی ببینی که شانه روی شانه هم بالا رفته اند. انگار وقتی وارد «ماسوله» می شوی،