0
The current route :
فتح ارتفاعات علی صیاد شیرازی

فتح ارتفاعات

نيروها ساعت هفت و نيم شب حرکت کردند. قرار بود ساعت دوازده و نيم حمله را با رمز يازهرا (س) شروع کنند. صیاد شیرازی به اتاق جنگ برگشت. يکي از اطلاعاتی‌ها خبر آورد. -صد و پنجاه تا تريلر تانک بر از تنگه‌ی ابوقريب...
صیاد و ضدانقلاب علی صیاد شیرازی

صیاد و ضدانقلاب

-می‌بینید! بعضی‌ها می‌گویند خبري نيست. دلشان خوش است. به نظر من برويم يک جايي و بنشينم با هم در خصوص اين موضوع گپي بزنيم. فکر می‌کنم، همين روزهاست که آمریکایی‌ها به طمع اشغال کشورمان به ما حمله کنند. رحيم...
صیاد و بنی صدر علی صیاد شیرازی

صیاد و بنی صدر

علي گفت و به لندروري که از سمت چپ و در جهت مخالف آن‌ها حرکت می‌کرد، نگاهي انداخت. سرعت هر دو اتومبيل طوري بود که علي فقط به لندروري که به طرفشان می‌آمد، خيره ماند. نفس تو سينه اش حبس شد. راننده قدري پيچيد...
صیاد و انقلاب علی صیاد شیرازی

صیاد و انقلاب

کلاس نقشه خواني که تمام شد، تو راهرو ايستاد. خبر حادثه هفده شهريور مغزش را داغ کرده بود. سر به ديوار تکيه کرد و با خود انديشيد کار براي نظام شاهنشاهي معصيت دارد. ياد صحبت‌هایش با سروان اقارب پرست افتاد. -علي...
صیاد در امریکا علی صیاد شیرازی

صیاد در امریکا

با دختر عمويش ازدواج کرد و او را به تهران آورد. نيروي زميني براي افسرانش دوره هاي آموزشي زبان انگليسي گذاشته بود. علي از لشکر 81 انتخاب شد و در آخر دوره او را به عنوان نفر اول کلاس معرفي کردند. سرلشکر...
صیاد در ارتش شاهنشاهی علی صیاد شیرازی

صیاد در ارتش شاهنشاهی

ايستاده بود جلو محوطه‌ی بيروني راه آهن، انتظار آمدن قطار تهران -گرگان را می‌کشید تا راهي شهري شود که فرزند و عيال و خانمانش را آنجا گذاشته بود. نشست رو لبه‌ی سيماني ديوار و تکيه کرد به نرده هاي سبزرنگ...
رد پای گلوله علی صیاد شیرازی

رد پای گلوله

در قرارگاه نشسته بود که بي قراري به جانش ريخت. با آنکه صیاد شیرازی، اغلب یادداشت‌هایش را قبل يا بعد از نماز صبح می‌نوشت، شروع کرد به نوشتن. از جلسه‌ی قبلي راضي نبود. دلش گرفته بود. از انتقادهاي مغرضانه‌ی...
بازگشت به خانه علی صیاد شیرازی

بازگشت به خانه

حکم عضويت در شوراي عالي دفاع را که گرفت، دلش روشن شد. بعد از از دست دادن ارتفاعات موبرا و ممي خلان در منطقه‌ی والفجر 9 و ارتفاعات شاخ تاجر و کانی‌شان در منطقه‌ی والفجر 4 که خستگي عمليات را به تن و روح...
آزادی بستان علی صیاد شیرازی

آزادی بستان

دوباره صداي فرمانده عراقي تو بي سيم پيچيد که پيشروي هيجان انگيزش را و عبور از پل سابله را خبر می‌داد. هياهوي شادي پيچيد و چند لحظه بعد کسي خبر داد که پيشروي غير ممکن شده. بايد به عقب برگرديم. صدا قطع...
آرام‌تر از همیشه علی صیاد شیرازی

آرام‌تر از همیشه

خوشحالی‌اش آن قدر بود که همه را به حيرت انداخته بود. يکپارچه شور و اشتياق شده بود. تو آشپزخانه کمک عفت می‌کرد و او دلخوش به اينکه سایه‌ی سرش را شاد می‌دید. ايستاد به شستن ظرف‌های ناهار. عفت بشقاب را از...