The current route :
وقف؛ ستون عدالت و خدمت عمومی در تمدن اسلامی
قد کشیدن برج ایفل در تابستان واقعیت دارد؟
آیا هوش مصنوعی در هر بار چت کردن آب مصرف می کند؟
وقف، بیداری و جهاد؛ میراث ماندگار تمدن اسلامی و جبهه مقاومت
در تشییع جنازه چه بگوییم
وقف و افق آینده؛ راهبرد اسلامی برای توسعه پایدار و پیشرفت تمدنی
وقف و سنت نبوی؛ نسخه جاودانه اسلام برای مهرورزی و عدالت اجتماعی
زمان مناسب بیدار کردن نوزاد برای شیر خوردن
هر آنچه درباره کوچک ترین کشور جهان باید بدانید
چرا برخی نوزادان در شیر خوردن مشکل دارند؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
پیش شماره شهر های استان مازندران
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟

فتح ارتفاعات
نيروها ساعت هفت و نيم شب حرکت کردند. قرار بود ساعت دوازده و نيم حمله را با رمز يازهرا (س) شروع کنند. صیاد شیرازی به اتاق جنگ برگشت. يکي از اطلاعاتیها خبر آورد. -صد و پنجاه تا تريلر تانک بر از تنگهی ابوقريب...

صیاد و ضدانقلاب
-میبینید! بعضیها میگویند خبري نيست. دلشان خوش است. به نظر من برويم يک جايي و بنشينم با هم در خصوص اين موضوع گپي بزنيم. فکر میکنم، همين روزهاست که آمریکاییها به طمع اشغال کشورمان به ما حمله کنند. رحيم...

صیاد و بنی صدر
علي گفت و به لندروري که از سمت چپ و در جهت مخالف آنها حرکت میکرد، نگاهي انداخت. سرعت هر دو اتومبيل طوري بود که علي فقط به لندروري که به طرفشان میآمد، خيره ماند. نفس تو سينه اش حبس شد. راننده قدري پيچيد...

صیاد و انقلاب
کلاس نقشه خواني که تمام شد، تو راهرو ايستاد. خبر حادثه هفده شهريور مغزش را داغ کرده بود. سر به ديوار تکيه کرد و با خود انديشيد کار براي نظام شاهنشاهي معصيت دارد. ياد صحبتهایش با سروان اقارب پرست افتاد.
-علي...

صیاد در امریکا
با دختر عمويش ازدواج کرد و او را به تهران آورد. نيروي زميني براي افسرانش دوره هاي آموزشي زبان انگليسي گذاشته بود. علي از لشکر 81 انتخاب شد و در آخر دوره او را به عنوان نفر اول کلاس معرفي کردند. سرلشکر...

صیاد در ارتش شاهنشاهی
ايستاده بود جلو محوطهی بيروني راه آهن، انتظار آمدن قطار تهران -گرگان را میکشید تا راهي شهري شود که فرزند و عيال و خانمانش را آنجا گذاشته بود. نشست رو لبهی سيماني ديوار و تکيه کرد به نرده هاي سبزرنگ...

رد پای گلوله
در قرارگاه نشسته بود که بي قراري به جانش ريخت. با آنکه صیاد شیرازی، اغلب یادداشتهایش را قبل يا بعد از نماز صبح مینوشت، شروع کرد به نوشتن. از جلسهی قبلي راضي نبود. دلش گرفته بود. از انتقادهاي مغرضانهی...

بازگشت به خانه
حکم عضويت در شوراي عالي دفاع را که گرفت، دلش روشن شد. بعد از از دست دادن ارتفاعات موبرا و ممي خلان در منطقهی والفجر 9 و ارتفاعات شاخ تاجر و کانیشان در منطقهی والفجر 4 که خستگي عمليات را به تن و روح...

آزادی بستان
دوباره صداي فرمانده عراقي تو بي سيم پيچيد که پيشروي هيجان انگيزش را و عبور از پل سابله را خبر میداد. هياهوي شادي پيچيد و چند لحظه بعد کسي خبر داد که پيشروي غير ممکن شده. بايد به عقب برگرديم.
صدا قطع...

آرامتر از همیشه
خوشحالیاش آن قدر بود که همه را به حيرت انداخته بود. يکپارچه شور و اشتياق شده بود. تو آشپزخانه کمک عفت میکرد و او دلخوش به اينکه سایهی سرش را شاد میدید. ايستاد به شستن ظرفهای ناهار. عفت بشقاب را از...