0
The current route :
طريق القدس ادبیات دفاع مقدس

طريق القدس

خب! حالا جنگ شروع شد، يک برجستگي علمي نظامي هم از او برايتان بگويم که شما دنبالش باشيد. بدانيد عزيزان، ايشان شد فرمانده نيرو. دانشکده فرماندهي ستاد ارتش را تعطيل کرد و گفت طراحان عمليات بيايند منطقه عمليات...
پيراهني که اين عارف با ان نماز شب خوانده بر تن کردم ادبیات دفاع مقدس

پيراهني که اين عارف با ان نماز شب خوانده بر تن کردم

خب، داشتيم مي رفتيم به سمت عمليات، از تهران حرکت کرده بوديم. وقتي که به قم رسيديم، طبق روال به راننده اشاره اي کرد. راننده پيچيد به سمت منزل حضرت آيت الله بهاء الديني، وارد منزل شديم. محبت خاصي بين شهيد...
ارتفاع402 ادبیات دفاع مقدس

ارتفاع402

هوا خيلي گرم بود. حدوداً فکر مي کنم. گرماي هوا به 40درجه سانتيگراد مي رسيد. دو نفر همراهم بودند، آقاي سرهنگ فردپور و يک سرباز مسلح که مراقب ما بود. (1) راه افتاديم از کمرکش ارتفاع 402 مي رفتيم بالا،...
گفتم اين افسر جوان فرمانده نيروي زميني خواهد شد ادبیات دفاع مقدس

گفتم اين افسر جوان فرمانده نيروي زميني خواهد شد

شايد يه چيزي حدود 60-70 سانت برف بود. سراغ فرمانده گروهان رو مي گرفتم سربازا با يه عشقي آدرس مي دادند. که سنگر فرمانده گروهان اونجاست. (1) انسان فکر مي کرد سنگر برادر همرزمشون رو دارن نشان ميدن. وقتي هم...
ما خود را مديون انقلاب اسلامي مي دانيم ادبیات دفاع مقدس

ما خود را مديون انقلاب اسلامي مي دانيم

هنوز شهيد بزرگوار، آيت الله دستغيب، امام جمعه فقيد شيراز در قيد حيات بودند، ما چهار، پنج نفر همراه با سرهنگ صياد شيرازي که هنوز مسئوليت فرماندهي نيروي زميني را عهده دار نشده بودند، از کردستان به محضر ايشان...
ما راضي به رضاي حقيم ادبیات دفاع مقدس

ما راضي به رضاي حقيم

دوربينش دستش بود و پشت خاکريز راه مي رفت. ديد 7-8 تا تانک داره مياد. يکدفعه ديد اين بچه، (به قول ايشون) يا رزمنده 16-17 ساله آرپي جي رو برداشت و رفت از خاکريز اونور. (22)
کلاه آهني ادبیات دفاع مقدس

کلاه آهني

سرتيپ دوم ستاد سالار کيا فرمانده تيپ 1 لشکر 21 حمزه مي خواست به جزيره مجنون برود. وسيله رفت و آمد قايقي بود. مسئول قايق نوجوان بسيجي که اهل اصفهان و تقريباً تجهيزات لازم را براي حفاظت شخصي به همراه نداشت....
روز شهادتش را به همرزمانش گفته بود سایر شهدا

روز شهادتش را به همرزمانش گفته بود

اسفند ماه سال 65 بود که به همراه ده نفر از بسيجيان جان بر کف به جاده فاو- ام القصر اعزام شديم، به مکاني به نام پيشاني که نزديکترين نقطه به عراقيها بود بطوريکه از داخل تونل به 25 متري دشمن مي رسيديم، همگي...
طنز در دیوارنوشته های دفاع مقدس ادبیات دفاع مقدس

طنز در دیوارنوشته های دفاع مقدس

گاهی در جبهه های دفاع از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود. در این جا گوشه هایی از این تابلو نوشته ها را که بیانگر روحیه...
قوانين ده گانه جانباز شهيد سيد مجتبي علمدار سایر شهدا

قوانين ده گانه جانباز شهيد سيد مجتبي علمدار

هنگامي كه همراه نسيم سحري نواي روح بخش اذان صبح در يازدهم دي ماه سال ۱۳۴۵ در كوچه پس كوچه هاي شهرستان ساري طنين انداز شد « سيد مجتبي » چشم به جهان گشود و خانواده علمدار با تولد دومين فرزندش بار ديگر سبز...