0
The current route :
بيت المقدس به روایت فرمانده عراقی سایر مقالات

بيت المقدس به روایت فرمانده عراقی

اطلاعاتي كه از اسراي عراقي درباره جنگ تحميلي به دست آمده به روشن شدن جريانات و حوادثي كه در خلال اين جنگ اتفاق افتاده كمك شاياني كرده است. ضمن اينكه بررسي عملياتهاي رزمندگان اسلام از زبان دشمن، خالي از...
به مجنون گفتم زنده بمان ادبیات دفاع مقدس

به مجنون گفتم زنده بمان

چي بگويم؟ . . . به پسرم بارها شده که گفته ام «مثل مهدي باش، مثل حميد باش!» مي گويد «آنها مگر چطوري بوده اند؟» من خيلي از آنها مي دانم. سالها با آنها بوده ام. ولي وقتي قرار مي شود براي پسرم، براي نسل...
آخرین چهارشنبه زردو سرخ ادبیات دفاع مقدس

آخرین چهارشنبه زردو سرخ

صداي‌ شليك‌ چند توپ‌ همه‌ جا را لرزاند. بعد نورهاي‌ رنگي‌ فشفشه‌ها، دشت‌ كوچك‌ ميان‌ تپه‌ها را روشن‌ كرد. چندين‌ جسد روي‌ خاك‌ افتاده‌ بود. كمي‌ دورتر، يك‌ خودرو پلاك‌ سياسي‌، با درهايي‌ باز، رها شده‌...
وصیت نامه شهيد كمال تاجيك‌ وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصیت نامه شهيد كمال تاجيك‌

السلام عليك يا اباعبدا... وعلي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام ا... ابدا ما بقيتو وبقي اليل والنهار. بنام خدائي كه تمام هستي از اوست و قادر به هركاري است ومن عبد ذليل اين دنيا عصيان نموده را به...
وصیت نامه شهید نواب صفوی وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصیت نامه شهید نواب صفوی

به نام مقدس آخرین وصی و قائم آل محمد پیشوای غایب جهان و بشر وجود منزه امام زمان اعلی منزلت والا پایگاه مهدی عجل الله تعالی فرجه و حقق آمالنا و فیه آمین الله العالمین برادران مسلمانم در سراسر دنیا، دوستان...
« وصيت نامه طلبه شهيد سعيد حشمي كلهر » وصیت‌نامه و دست‌نوشته

« وصيت نامه طلبه شهيد سعيد حشمي كلهر »

من المومنين رجال صدقوا ماعاهدو الله عليه فمنم من قضاء نحبه و منهم من ينتظر احساس مي كنم امان بيانش نتوانم كرد. اي همه چيزم بيادت هستم، بيادم باش كه بي تو هيچ و پوچ خواهم بود. خدايا سپاسم را بپذير. خدايا...
جانم برای وطنم سایر مقالات

جانم برای وطنم

عملیات فتح المبین شروع شده بود. نیروهای ما با حملاتی جانانه قصد بازپس گیری مناطق اشغالی را داشتند. نیروی هوایی نیز در این عملیات نقش مهمی را ایفا می کرد. همه روزه تعداد زیادی پرواز از پایگاه های مختلف...
مهمان هيئت ادبیات دفاع مقدس

مهمان هيئت

مجید«چشمی »گفت و از در مسجد رفت بیرون.می دانست وقتی حبیب بگوید جلسه هیئت است، حتماً یک اتفاقی افتاده. تا عصر،به جز سهراب رضوی که معلوم نبود این چند هفته کجاست، مجید همه را خبر کرد. پانزده –شانزده نفر...
اشعار در مورد خرمشهر آه اي شهيد... ادبیات دفاع مقدس

اشعار در مورد خرمشهر آه اي شهيد...

تشنه ام چرا كسي آبم نمي دهد در پاسخ سوال؛ جوابم نمي دهد اين روزها عجيب گرفتار و خسته ام تسليم روزهاي پس از اين نشسته ام چون طفل در رحم؛ به كناري خزيده ام زانوي غم گرفته و خلوت گزيده ام چشمي مرا دوباره...
من، تو، او... سایر مقالات

من، تو، او...

من جنگيدم، بدون چون و چرا، تو سکوت کردى با يک دنيا چون و چرا، او فرار کرد با يک جهان ترس و دنياخواهى. من نان کپک زده را سق زدم و جنگيدم، تو چلوکباب سلطانى ميل فرمودى و سکوت کردى، او پيتزا خورد و گريخت. سربرگ...