The current route :
جاسوسی از طریق سایت کاریابی
اجاره مدارک هویتی یک عمل پرخطر
چرا ایران توان موشکی را کنار نمی گذارد؟
زینالعابدین محلاتی خوشنویس نامآور خط نسخ و رقاع
توصیههای امنیتی و انتظامی در شرایط جنگی
احمد نجفی زنجانی معصومی خوشنویس صاحب نام در انواع خطوط
حسن زرین قلم خوشنویس، تصویرگر و شاعر دوره قاجار
در اولین دیدار چه بگوییم
حسن زرینخط از سرآمدان خوشنویسی معاصر
محمود رفیقی نستعلیقنویس صاحبنام سده نهم هجری در هرات
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
برای برگشت مال از دست رفته چه دعایی بخوانیم؟

برنامه ي خودسازي
عينکي داشت که هر روز دسته ي آن را تعمير مي کرد. دسته ي عينکش شکسته بود و هر روز يک نخي، سيمي، منگنه اي پيدا مي کرد و به جاي لولاي اين عينک از آن استفاده مي کردند. مي گفتم حاج آقا فرم اين عينک را عوض کنيد....

داريد پيکان، نداريد ويلچر!
يادم مي آيد که ايشان در اتاق کار روي زمين مي نشست و کارهايشان را انجام مي داد و از اين بابت احساس کردم شايد معذب باشند. پيشقدم شدم رفتم يک سري صندلي گرفتم، اما با ديدن آن بر خلاف انتظار اوليه ام، نه تنها...

سفرهی رنگین مال شما
همزمان با فرمان امام برای تشکیل جهاد سازندگی، جهاد شمیرانات نیز تأسیس شد. در انتخاب سرپرست جهاد همه مستأصل بودند. دنبال کسی می گشتند که بتواند حق واقعی جهاد را به جای آورد

به من برادر بگوييد
شهيد کاظمي واقعاً اهل دنيا نبود، مال و ثروت و مقام و عنوان و شهرت هيچوقت ايشان را فريفته نکرد. خدا مي داند بارها وقتي در ملاقاتهاي خصوصي و نشست و برخاست هاي دوستانه اي که داشتم و طبق عادت به ايشان مي گفتيم:...

آن پُست را نپذيرفت
مدت زيادي در جبهه هاي جنگ حضور داشت، به طوري که لياقت فرماندهي را پيدا کرده بود. محمد جواد مي توانست در مقام فرمانده ي گردان خدمت کند، اما هرگز حاضر به قبول پست و مقام نبود. حتي فرماندهي گروهان را هم قبول...

نگاهي ديگر به دنيا
به منظور انجام مأموريتي، به يکي از روستاهاي حاشيه کوير رفته بوديم، نيمه شب، موقع برگشت، ماشينمان خراب شد. کوير بود و تاريکي و سکوت. آب هم نداشتيم. گرسنه و تشنه، کنار جاده نشستيم. بالاخره موتوري از راه...

سرگرم دنيا
به همه کمک مي کرد. مردم از او راضي بودند. خدا را شکر مي کردم که چنين فرزند صالحي دارم. وقتي معلم روستا شد، شادي من چند برابر شد. يک روز که به خانه ي ما آمد، با هم صحبت کرديم. گفتيم: « باباجان، تو مايه...

دنيا زندان مؤمن است
آن شجاعتي که برازنده ي شخصيت ايشان است، عملياتي بود که به اتفاق پاسدار همرزمش در افغانستان انجام داد و بيست و نه نفر از اشرار را يک تنه به اسارت گرفت. در آن عمليات به تنهائي توانست اوضاع را بررسي کند،...

دنيا زندان مؤمن است
آن شجاعتي که برازنده ي شخصيت ايشان است، عملياتي بود که به اتفاق پاسدار همرزمش در افغانستان انجام داد و بيست و نه نفر از اشرار را يک تنه به اسارت گرفت. در آن عمليات به تنهائي توانست اوضاع را بررسي کند،...

مسافري بيش نيستيم
براي مراسم خواستگاري به مشهد رفتيم. در راه هرچه تلاش کردم، فايده اي نداشت. دوست داشتم دختري را که من انتخاب کرده بودم و وضع مالي خوبي داشت، قبول کند. اما هر وقت حرف مي زدم، او من را قانع مي کرد. در قطار...