The current route :
کتابت آیه 120 سوره صافات به خط رقاع
کتابت آیه 109 سوره صافات به خط رقاع
کتابت آیه 79 سوره صافات به خط رقاع
کتابت آیه 58 سوره یس به خط رقاع
کتابت آیه 5 سوره قدر به خط رقاع
کتابت هفت سین قرآنی به خط رقاع
کتابت آیه سلام هی حتّی مطلعِ الفجر به خط رقاع
کتابت آیه سلام علی المرسلین به خط رقاع
کتابت آیه سلام قولا من رب رحیم به خط رقاع
کتابت آیه سلام علی ابراهیم به خط رقاع
داستانی درباره ماه رمضان به قلم محمد امیری
متن کامل دعای جوشن کبیر با خط درشت + صوت و ترجمه
هنگام سجده واجب چه ذکری بگوییم؟
احکام روزه مسافر آیت الله خامنه ای
نحوه خواندن نماز والدین
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟

رویای دریا
یه لحظه هم سخته که بودنت رو حس نکردن یه حسی شبیه حس سرد و تلخ مردن نمی تونم ، نمی ذارم ، نمی خوام و نمی شه تمومه لحظه هامونو به خاطره سپردن
یه ثانیه اش ، یه عمره فکر کنم که دیگه نیستی آهای جدایی ، نمی...

خدا رو چه دیدی
خدا رو چه دیدی ، تو شاید بمونی شاید غصه هامو ، تو چشمام بخونی خدا رو چه دیدی ، شاید دل سپردی شاید عشقمون رو تو از یاد نبردی
هنوز بی قرارم به یاد نگاهت ، نشستم تو بارون بازم چشم به راهت هنوز...

آغوش
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری کی گفته باید گریه ی شب هامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفت رو واسم بذاری

به تو مدیونم
واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم ، به تو مدیونم به تو مدیونم ، به تو مدیونم

تصنیف شیدایی
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي دل كه آيينه صافي است غباري دارد وز خدا مي طلبم صحبت روشن رايي
شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان

تصنیف آستان جانان
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد قد خمیده ما سهلت...

آواز دشتي
سری ديرم كه سامونش نمي بو غمي ديرم كه در مونش نمي بو اگر باور نداري سوي من آي ببين دردي كه درمونش نمي بو
خوش آن ساعت كه يار از در در آيو

آواز آستان جانان
سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي دل ز تنهايي به جان آمد خدا را همدمي چشم آسايش كه دارد از سپهر تيز رو ساقيا جامي به من ده تا بياسايم دمي
زيركي را گفتم اين احوال بين، خنديد و گفت صعب روزي بوالعجب...

آستان جانان
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد يك نكته از اين معني گفتيم و همين باشد از لعل تو گر يابم انگشتري زنهار
صد ملك سليمانم در زير نگين باشد غمناك نبايد بود از طعن حسود اي دل

آهنگ پاياني سريال زير هشت
با تو اما ماندم تنها مُهري بر لب، بندي بر پا دل همه گمراهي و گناه، تو اميد جان جان همه خاموشي و خزان، تو مرا بخوان لب نگشودم اما سوختم، ساختم
با من خسته ي غم تو بمان اي که به جز...