0
The current route :
داستان دردناک اولانتاي کودکان

داستان دردناک اولانتاي

روزي خوش و هوايي دلکش بود. مرغان بر درختان باغ سلطنتي کوزکو نغمه خواني مي کردند، ليکن در اين روز زيبا و آرام فاجعه اي در شرف وقوع بود.
عصاي زرين کودکان

عصاي زرين

هنوز هم در دهکده هايي که در دامنه هاي پر شيب کوه هاي آند قرار دارند، پيرزنان افسانه ي اينکا ري ساحر را نقل مي کنند. اين افسانه چندان کهنه و قديمي است که کسي نمي داند در چه زماني و در کجا پديد آمده است....
گياه خوشبختي کودکان

گياه خوشبختي

در دوران طلايي تاريخ اينکاها، در دره اي ميان کوه هاي آند، دهکده ي کوچک و آبادي بود به نام ايتائو که ساکنانش از بام تا شام به کار و کوشش کشور انگشت نما بود و مردمانش نمونه و مظهر کار و کوشش شمرده مي شدند.
لاماي پرستشگاه خورشيد کودکان

لاماي پرستشگاه خورشيد

امپراتور هوايناکاپاک، که لقبش «کبير» بود، مرزهاي کشور خويش را بسيار دورتر از کوئيتو برده بود. همه ي ساکنان سرزمين پهناوري که از دشت هاي آمازون تا کرانه هاي اقيانوس آرام کشيده شده بود، از او در بيم و هراس...
داستان يوپانگي بزرگ کودکان

داستان يوپانگي بزرگ

امپراتور پير و بيمار حکومت را به بزرگان کشور سپرده بود و از اين روي هنگامي که شاهزاده يوپانکي، که هنوز در عنفوان جواني بود، از طرف پيران و ريش سفيدان براي پيکار با شانکا ها برگزيده شد پرتوي تازه بر
خشم خدا کودکان

خشم خدا

اين واقعه در زماني اتفاق افتاده است که رشته کوه هاي آند جايگاه خدايان بود و به نام آنان خوانده مي شد.
پيامبر کودکان

پيامبر

در يکي از افسانه هاي سرزمين کولا آمده است که در زمان هايي بسيار دور و فراموش شده، پيامبري به نام توناپا در کرانه ي درياچه ي تي تي کاکا به سر مي برد که گاه معجزه مي کرد.
دو همزاد که خدايان دوستشان مي داشتند. کودکان

دو همزاد که خدايان دوستشان مي داشتند.

هزاران سال پيش از زمان ما، هزاران سالي که از شماره بيرون است، روز و شب با هم در آشتي و سازگاري بسيار به سر مي بردند، زيرا در آن زمان ماه و خورشيد برادر و خواهر بودند.
سينکي روکاي مهربان کودکان

سينکي روکاي مهربان

نامزد تخت و تاج در تالار پرستشگاه به انتظار ورود روحاني بزرگ ايستاده بود. اينکامانکوکاپاک تازه درگذشته بود. او پس از سلطنتي طولاني امپراتوري خود را به فرزندش سينکي روکا باز گذاشته بود.
پيدايش کيهان در نگاه اينکاها کودکان

پيدايش کيهان در نگاه اينکاها

پيشترها، بسي پيشتر از زمان ما، ويراکوشا، خداي اينکاها، جهان تيره و تاري را که تازه از آفرينش آن فراغت يافته بود، بدقت نگريستن گرفت.