The current route :

واژهی بصیر در قرآن
قرآن در قصه یوسف (علیه السلام) و فرستادن پیراهن برای پدرش یعقوب (علیه السلام) میفرماید: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً»

واژهی بشر در قرآن
جوهری مینویسد: «بشرة» و «بشر» ظاهر پوست انسان است و بشرهی زمین گیاهان نمایان شده بر آن است. جمع بَشرَه، بشر است مثل قصبه و قصب. سپس بر انسان در مفرد و جمع اطلاق شده است.

واژهی بسط در قرآن
«بسط» مقابل «قبض» در اصل به معنای امتداد و گسترش یافتن و گشودن است و «بسْطَه» به معنای فضیلت و برتری بر دیگری است. «بسط ید» به معنای دراز كردن دست و بازكردن آن است و بسط در

واژهی برهان در قرآن
فراهیدی در ماده «بَرَه» مینویسد: برهان بیان دلیل و روشن ساختن آن است. فیومی نیز همین تعریف را برگزیده، در ادامه مینویسد: در اینكه حرف نون كلمه اصلی است یا زائده، دو نظر است؛ آنان كه برهان را از

واژهی بروج در قرآن
«بروج» جمع «برج» در لغت به معنای برجهای دوازدهگانه و خانههای بنا شده بر دیوار اطراف شهر و بر ركن و كناره قصر است و هنگامی كه زن زیباییهای گردن و صورت خود را آشكار كند، گفته میشود: «تبّرجت المرأة»

واژهی برق در قرآن
«برق» دارای دو اصل و ریشه است: 1. درخشش و 2. جمع شدن سیاهی و سفیدی. بقیه معانی مجازی و نشئت گرفته از این دو است. برق درخشیدن ابرهاست و بارقه ابرهای دارای برق است و هر آنچه رنگی درخشنده داشته باشد، بدان...

واژهی برزخ در قرآن
ابن فارس مینویسد: برزخ به معنای حائل بین دو شیء است؛ گویا بین دو شیء زمینی وسیع است. این كلمه برگرفته از «برز» به معنای زمین وسیع و گسترده است. سپس تعمیم و توسعه یافته و به هر حائل و فاصله كنندهای برزخ...

واژهی بِرّ (به كسر باء) در قرآن
«برّ» مصدر از «بَرّ یَبرّ» از باب «علم» است. معنای اصلی و لغوی ماده برّ همانگونه كه بیان شد، گسترانیدن وسیع كار خیر است و فرق آن با خیر این است كه برّ رساندن نفع به دیگری با قصد و توجه است، برخلاف خیر...

واژهی بَرّ (به فتح باء) در قرآن
«برّ» به فتح باء به معنای خشكی مقابل دریاست كه گستره وسیع آن لحاظ شده و از آن بِر به معنای گسترش دادن در نیكی مشتق شده است. بَرّ گاه به خداوند نسبت داده میشود، همانند «... إنَّهُ هُوَ البَرُّ الرَّحیمُ»...

واژهی بدّل در قرآن
«بدل» در لغت به معنای قرار گرفتن شیئی به جای شیئی دیگر است و كاربرد «بدّلت الشیء» زمانی است كه شیء موردنظر را تغییر دهی؛ اگرچه برای آن عوض و بدلی قرار نداده باشی، برخلاف «ابدلته» كه همراه با تعیین بدل...