0
The current route :
بی‌قرار تؤام و در دل تنگم گِله‌هاست مهدوی

بی‌قرار تؤام و در دل تنگم گِله‌هاست

بی‌قرار تؤام و در دل تنگم گِله‌هاست<br /> آه! بی‌تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست<br /> مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب<br /> در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست
کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته مهدوی

کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته

کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته<br /> شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته<br /> غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد<br /> و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته<br />
زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است مهدوی

زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است

زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است‏<br /> فلک شیدا، پریشان روزگار است‏<br /> دلا، آدینه شد، دلبر نیامد<br /> غروب انتظارم سرنیامد
خوب من! با هم قراری داشتیم آدینه‌ها مهدوی

خوب من! با هم قراری داشتیم آدینه‌ها

خوب من! با هم قراری داشتیم آدینه‌ها<br /> سال‌ها طرح نمی‌آیی به دفتر می‌کشم<br /> من به قربان قدم‌هایت، تو برگرد و ببین<br /> جای قربانی گلویم را به خنجر می‌کشم<br /> قصة پرواز تو در آسمان پیچیده است<br...
امشب از مفهوم مستی جرعه‌ای سر می‌کشم مهدوی

امشب از مفهوم مستی جرعه‌ای سر می‌کشم

امشب از مفهوم مستی جرعه‌ای سر می‌کشم<br /> فکر دیدار تو را تا مرز باور می‌کشم<br /> ای نگاهت سبز، ای سرچشمة آیینه‌ها<br /> گر بیایی با تو از پاییزها پر می‌کشم
در هجوم رنگ های بی تپش باز آینه مهدوی

در هجوم رنگ های بی تپش باز آینه

در هجوم رنگ های بی تپش باز آینه<br /> می شود سنگ صبور و سر پناه چشم ما<br /> هر شب آدینه، همراه توسل می رویم<br /> تا دیار شوق، تنها وعدگاه چشم ما
خسته ایم از این همه تصویرهای نانجیب مهدوی

خسته ایم از این همه تصویرهای نانجیب

خسته ایم از این همه تصویرهای نانجیب<br /> چیست، آیا چیست ای آبی، گناه چشم ما؟<br /> گوش کن! ندبه غریبانه شکایت می کند<br /> آی باران! کی می آیی دادخواه چشم ما؟
باز می آید صدای پای آه چشم ما مهدوی

باز می آید صدای پای آه چشم ما

باز می آید صدای پای آه چشم ما<br /> صد افق راز است آن سوی نگاه چشم ما<br /> از نگاه آینه یک روز جاری می شوی<br /> تا بگیری دست های بی پناه چشم ما
زمان نشسته کناری به انتظار شکفتن مهدوی

زمان نشسته کناری به انتظار شکفتن

زمان نشسته کناری به انتظار شکفتن<br /> کجاست آن که بیاید پر از بهار شکفتن؟<br /> تمام وسعت باران! زمین بدون تو پژمرد!<br /> جهان دوباره بروید به اعتبار شکفتن<br />
در ذهن انگشتان من بوی حضورت می وزد مهدوی

در ذهن انگشتان من بوی حضورت می وزد

در ذهن انگشتان من بوی حضورت می وزد<br /> احساس درکت خوب من! تا بیکران روییده است<br /> از چهره آئینه ها پاییز پیری می چکد<br /> اما ز میلاد جهان عشقت جوان روییده است<br />