0
The current route :
سراپا گوش خاطرات انقلاب

سراپا گوش

عجب سخنرانی پرشوری. لحظه ای حرفش قطع نمی شد. پشت تریبون دائم به چپ و راست درحرکت بود. جمعیت زیادی آمده بودند هیچ کس دم نمی زد. همه سراپا گوش بودند. ما سه نفر از سمنان رفته بودیم. راستش نه برای سخنرانی....
سه خاطره از شهید همت در روزهای انقلاب خاطرات انقلاب

سه خاطره از شهید همت در روزهای انقلاب

جوانی پر شور و فعال بود. هر روز صبح زود با تنی چند از یاران انقلابی اش ماشین زوار در رفته ای را پر از کتاب، پوستر و نوار می کردند و همراه یک دستگاه آپارات مخصوص نمایش و چندحلقه فیلم عازم روستاهای منطقه...
حرف اول خاطرات انقلاب

حرف اول

این فعالیت دانشکده ی افسری روز به روز گسترده تر می شد و اعلامیه های تکثیر شده در دانشکده در شهر تهران نیز پخش می گردید. یادم می آید یک روز در شهرک دولت آباد شهر ری در خیابان قدم می زدم؛ ناگهان متوجه یک...
خاطرات انقلاب (2) خاطرات انقلاب

خاطرات انقلاب (2)

دوران انقلاب، خانوادگی در تظاهرات شرکت می کردیم. یک روز که به راهپیمایی می رفتیم، بدون آنکه «محمد تقی» متوجه شود، از پشت سر حرکاتش را زیر نظر گرفتم. وارد دبیرستان هفده شهریور شده بود. دور حوض راه می رفت....
گروهبان سوم خاطرات انقلاب

گروهبان سوم

به رغم فضای سراسر خفقان حاکم بر ارتش طاغوت، گروهبان سوّم زرهی احمد متوسلیان، از کمترین فرصتها برای افشای ماهیت ضدّ اسلامی و اجنبی پرست رژیم در بین سربازان هم قطار خود، به نحو احسن استفاده می کرد.
خاطرات انقلاب (1) خاطرات انقلاب

خاطرات انقلاب (1)

تظاهرات راه می افتد و او با آن قدّ بلند و جثه ی درشت پیشاپیش همه شعار می دهد، امّا مأموران ساواک در سه راه اسدی مانع آنها می شوند و «غلامرضا» و چند نفر دیگر را دستگیر می کنند. در محل بازجویی، مأموران او...
پرسه در خاطرات عاشقانه همسر شهید جهان آرا محمد جهان آرا

پرسه در خاطرات عاشقانه همسر شهید جهان آرا

ذهنش را جمع و جور می کند تا از ابتدای آشنایی تا شهادت همسرش برایمان بگوید. از روزهایی که به خاطر داشتن اعلامیه های امام رحمة الله دستگیر و به زندان رفت و درست هم بند کسی شد که رابطه ی فامیلی نزدیکی با...
امام (ره)، ولایت و روحانیت در سیره ی شهدا ادبیات دفاع مقدس

امام (ره)، ولایت و روحانیت در سیره ی شهدا

دایی شهید - عباسعلی قرائی - می گوید: «در عزاداریها، در همین مسجد محل، در دوره های قرائت قرآن حاضر می شد. در مراسم دعا شرکت می کرد و پرده ی سیاه به دیوارها نصب می کرد. پس از اطعام در مسجد، ظروف را می شست
شهدا و ولایت مداری ادبیات دفاع مقدس

شهدا و ولایت مداری

امام دستور فرموده بودند که سربازها از پادگان ها فرار کنند. در همان روزها من با ابوالفضل در اجتماع مردم در کنار مسجد امام خمینی جهرم بودیم، یک سرباز از پادگان جهرم فرار کرده بود تحت تعقیب فرمانده اش بود.،...
امام درموضع فرمان دهی ادبیات دفاع مقدس

امام درموضع فرمان دهی

یک گردان از لشکر 27 بود و یک گردان از لشکر 58 ذوالفقار. این ها حرکت کردند و ما هم از آن طرف حرکت کردیم به طرف ایران .