0
The current route :
زهر کین امام حسن علیه‌السلام

زهر کین

چون زهر کین شراره به جان حسن گرفت زهرا به خلد گوشه بیت الحزن گرفت زهری که بهر قتل سلیمان ملک دین آن اهرمن ز خسرو ملک ختن گرفت بر کام آن عزیز خدا از جفا بریخت
ز آن طشت امام حسن علیه‌السلام

ز آن طشت

ز آن طشت پر ز اشك خون در مقابلش پیدا بود كه زهر چه كرده است با دلش مظلوم چون على و به مظلومیش گواه آن خانه نبى كه بود در مقابلش او حاصل نبوّت و بیداد دشمنان از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش
داغ جگر سوخته امام حسن علیه‌السلام

داغ جگر سوخته

لاله‌اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگویم تن مسموم تو را خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود
پسر فاطمه امام حسن علیه‌السلام

پسر فاطمه

پسر فاطمه آن کس که دلم زنده از اوست نه فقط ما که دل فاطمه هم زنده از اوست بوسه بر لعل لب آن که چنین گفت رواست جان به قربان کریمی که کرم زنده از اوست به همان خاک غریبانه قبرش سوگند بی حرم هست و لی هرچه...
بیا ای زینب امام حسن علیه‌السلام

بیا ای زینب

بیا ای زینب ای روح روانم که زد زهر جفا آتش به جانم بیا ای خواهر غم پرور من تو باشی غم گسار و یاور من بi بالینم نشین یکدم ز یاری
باید برای یار حریمی درست کرد امام حسن علیه‌السلام

باید برای یار حریمی درست کرد

باید برای یار حریمی درست کرد گنبد برای مرد کریمی درست کرد باید برای تربت خاکی مجتبی از آه سینه سوز نسیمی درست کرد بر سنگ قبر جمله‌ی یا فاطمه نوشت با قطره‌های اشک گلیمی درست کرد
آنچه بین کوچه‌ها دیدم امام حسن علیه‌السلام

آنچه بین کوچه‌ها دیدم

نمی‌خواهم بگویم آنچه بین کوچه‌ها دیدم مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم خدا داند که آن سیلی شروع دردهایم شد
آخر نشد برای تو حرم بسازیم امام حسن علیه‌السلام

آخر نشد برای تو حرم بسازیم

آخر نشد برای تو حرم بسازیم به گنبد و گلدستۀ سبزت بنازیم یه سال نشد برای تو دهه بگیریم تُو روضه آخرِ دهه برات بمیریم هر چی برات گریه کنیم بازم غریبی تُو خونَتَم آقای من تو بی حبیبی
اى علوى ذات امام حسن علیه‌السلام

اى علوى ذات

اى علوى ذات و خدایى صفات صدر نشین همه كائنات سید و سالار شباب بهشت دست قضا و قلم سرنوشت صبر هم از صبر تو بى تاب شد
ای مادری‌ترین پسر فاطمه، حسن امام حسن علیه‌السلام

ای مادری‌ترین پسر فاطمه، حسن

ای مادری‌‎ترین پسر فاطمه، حسن! ای مجتبی‎ترین ثمر فاطمه، حسن! آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد با این که هست تاج سر فاطمه، حسن! وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند