0
The current route :
با سختی‌ها نفس را باید پاک کرد ادبیات دفاع مقدس

با سختی‌ها نفس را باید پاک کرد

یک روز تنهایی به خانه ی حاج قاسم رفتم تا با ترفندی او را راضی کنم و با خودم به سقز ببرم. وقتی تو خانه ی حاجی نشسته بودم، پدرش خیلی عصبانی و ناراحت بود و تا خوردم، به من و جنگ و همه چیز فحش داد.
هر کس براي خودش سنگر بکند ادبیات دفاع مقدس

هر کس براي خودش سنگر بکند

ايشان در منزل با من برخوردشان خيلي خوب بود. پس از اين که بچه هاي ما بزرگ شدند، اگر من مثلاً با تندي با بچه ها صحبت مي کردم، مي گفت: اين روش درست نيست، هر چيزي را بايد با اخلاق به آن ها فهماند، با تندي...
يا بزن يا حلالم کن! ادبیات دفاع مقدس

يا بزن يا حلالم کن!

شما برويد اين مطلب را در همدان بپرسيد؛ امکان ندارد که محمود لااقل يک بار به منزل هر يک از پاسداران سپاه سرکشي نکرده باشد. به خانه ي تک تک بچه ها رفته بود. در اين سرکشي ها، وضع طرف ملاقات محمود از دو حال...
خونسردي و آرامش ادبیات دفاع مقدس

خونسردي و آرامش

روزهاي آخر سال 1366 به منطقه ي عملياتي دربنديخان عراق، جايي نزديک شاخ شميران رسيديم. در آنجا مي خواستيم سنگر درست کنيم. چند نفري جمع شديم و شروع به کار کرديم. در حين کار يک نفر جوان را ديدم که هم سن و...
اول عبور از نفس بعد عبور از سيم خاردار ادبیات دفاع مقدس

اول عبور از نفس بعد عبور از سيم خاردار

با اين که من فرمانده ي سپاه ياسوج بودم و او مسؤول تبليغات، ولي اين شيخ عبدالله ميثي بود که هدايت و روحيات معنوي اش بر ما اشراف داشت. آقاي رداني پور نيز که با او همکار بود، همين روحيات را دارا بود. يادم...
شب ها کتاب بخوانيد ادبیات دفاع مقدس

شب ها کتاب بخوانيد

هميشه سعي مي کرد اشتباهات افراد را عملاً به آنها بفهماند، ولي اگر موفق به اين کار نمي شد يا طرف مطلب را نمي فهميد، مي گفت: «به فلاني بگوييد چند دقيقه بيايد اتاق من با او کار دارم.» و در تنهايي اشتباه او...
صبوري در برابر اهانت ادبیات دفاع مقدس

صبوري در برابر اهانت

وقتي سرگرد عبادت با برادر متوسليان در مورد روز حمله به کنگرک ( قوچ سلطان ) اختلاف نظر پيدا کردند و از سالن خارج شدند؛ لحظه اي طول نکشيد که هر دو از حرکت خود احساس ندامت کردند و براي من که هر دو را زير...
غصه نخور، دنيا چه ارزشي دارد؟ ادبیات دفاع مقدس

غصه نخور، دنيا چه ارزشي دارد؟

اوايل پيروزي انقلاب در مدرسه علميّه ي امام صادق (عليه السلام) اصفهان مشغول تحصيل شد. عصرها به منزل يکي از دوستان روحاني خود مي رفت و تا ساعت 11 شب دروس حوزوي مي خواند. شبها نيز گاهي تا نيمه هاي شب به مطالعه...
اول بستني داد بعد... ادبیات دفاع مقدس

اول بستني داد بعد...

منزل ما نزديک خانه ي آقا ابراهيم بود. آن زمان من شانزده سال داشتم. هر روز با بچه ها داخل کوچه واليبال بازي مي کرديم. بعد هم روي پشت بام مشغول کفتر بازي بودم!
مهمترين چالشهاي پيش روي انقلاب اسلامي ايران در دهه ي سوم (1) سایر مقالات

مهمترين چالشهاي پيش روي انقلاب اسلامي ايران در دهه ي سوم (1)

هدف اصلي نگارش اين مقاله يافتن پاسخ به سؤال اصلي است که « چالشهاي مهم انقلاب اسلامي در دهه سوم کدامند؟ و در مقام پاسخ با رويکردي تاريخي- تحليلي، نگارنده سعي کرده تا تحولات ساختاري دو دهه قبل را به عنوان...