0
The current route :
مقام صبر و قوّت روح و عظمت اخلاقى حضرت زینب‏ (س) زنان نمونه

مقام صبر و قوّت روح و عظمت اخلاقى حضرت زینب‏ (س)

اشخاصى که داراى صبر و ثبات و استقامت باشند، داراى شخصیت بزرگ اخلاقى و عظمت روحى خواهند بود. اگر شخص در هنگام رو آوردن ناملایمات از قبیل فقر و مرض و جنگ نتواند صبر کند، خود را پست و زبون [کرده‏] و شخصیت...
پرستار، وسیع ­تر از آسمان، مقاوم ­تر از کوه مناسبت ها

پرستار، وسیع ­تر از آسمان، مقاوم ­تر از کوه

متن زیر توسط سیده ­زهره جوادی به مناسبت روز پرستار نوشته شده است و در توصیف مقام والای پرستار است.
هیس... ماهی ­ها خواب ­اند! یاد یاران

هیس... ماهی ­ها خواب ­اند!

پدر خوب و مهربانم! دلم برایت تنگ شده است. تصمیم گرفته ام راه تو را ادامه بدهم. برای روزی که خودت را از نزدیک ببینم، لحظه­ شماری می­ کنم. فردا قرار است برویم جنوب. عضو تیم خنثی­ کننده­ ی میدان­ مین شده...
چو آید به مویی توانی کشی   چو برگشت زنجیرها بگسلد ضرب المثل

چو آید به مویی توانی کشی چو برگشت زنجیرها بگسلد

ضرب المثل «چو آید به مویی توانی کشی چو برگشت زنجیرها بگسلد» در مواقعی که شانس یکباره به کسی رو کند و بدون زحمت به مقام و ثروت برسد و یا برعکس بخت به یکباره از کسی روی برگرداند و هر چه دارد از دست بدهد...
کوچه ­های ترسو شعر

کوچه ­های ترسو

نوشین نوری در شعر «کوچه ­های ترسو» به توصیف یک روز پاییزی همراه با باد و برگ و باران می پردازد.
من کجایی ­ام؟ شعر

من کجایی ­ام؟

عباسعلی سپاهی یونسی در شعر «من کجایی ­ام؟» این پرسش اساسی را مطرح می کند که اگر ما در نبرد کربلا حاضر می شدیم، برای امام حسین (ع) می جنگیدیم یا یزید؟
این آدم ­های حسرت­ برانگیز حرف های خودمانی

این آدم ­های حسرت­ برانگیز

مقاله «این آدم ­های حسرت­ برانگیز» نوشته سیده ­عذرا موسوی در مورد نوجوانان نمونه ای است که با فداکاری و رشادت، برای دفاع از جان و آبرو و دوستان و دین مردم سرزمینشان جان خود را فدا کرده اند. اعتزاز حسن،...
رزمنده شیرمرد! یاد یاران

رزمنده شیرمرد!

فرمانده ­ی عراقی به ­قدری خندید که نزدیک بود از پُشت بر زمین بیفتد. او به همراه چند درجه‌دار دیگر، سرگرم گفت‌وگو بودند؛ بلندبلند حرف می‌زدند و وحشیانه می‌خندیدند. با دقّت به چهره‌های­شان نگاه می‌کردم.
پیرمرد خوب شهر ما یاد یاران

پیرمرد خوب شهر ما

پیرمرد انگار نه انگار که جنگی بود و شهر زیر بمباران هواپیماهای دشمن بود. خیلی‌ها خرمشهر را تخلیه کرده بودند. توی کوچه فقط او مانده بود که مثل همیشه هر روز صبح می‌آمد جلوی در و روی سکّوی سنگی کنار در خانه‌اش...
آقا ما بی­ گناهیم! آموزه های نورانی

آقا ما بی­ گناهیم!

قرار شد از طرف مدرسه برای روزهای آخر سال، به اردوی راهیان نور و بازدید از مناطق جنگی جنوب کشور بریم. خیلی خوش­حال بودیم؛ چون اولین­ بار بود که می‌توانستیم با دوستان مدرسه ­ی­مان با هم باشیم.