The current route :

اجتهاد
در لغت از صيغهي «جهد» به ضم جيم به معني نيرو و يا «جهد» به فتح جيم به معني مشقت گرفته شده. «جهد» عبارت است از بکارگيري تلاش در انجام کار، از اينرو اجتهاد در سخنان لغتشناسان به معني به

معادشناسی
انسان موجودی هدفمند است که در ورای کارهای اختیاری خود غایت و هدف خاصی را جستجو میکند. آدمی از مبدئی نشأت گرفته که سرانجام به همان مبدأ باز میگردد. بازگشت به آن آغاز گاه، همان معاد است. معاد از

امامشناسي
مسأله هدايت و رهبري جامعه اسلامي پس از آخرين فرستاده الهي يکي از مسائل مهم و بنيادين در انديشه اسلامي است. به گواهي تاريخ، اولين اختلافات مهم مسلمانان پس از وفات رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و...

راهنماشناسي
هر يک از پديدههاي جهان از آغازين لحظه پيدايش، براي بقا و تکامل خود شروع به فعاليت ميکنند و نقصها و نيازمنديهاي خود را يکي پس از ديگري مرتفع ميسازند. موجودات در اين سير بقا و تکامل از برنامه

ارتباط با خدا
برخي به اين بهانه که خداوند از هر اسم، صفت، ربط، نيّت و جهتي عاري است و حتّي در افکار و عقايد نيز وارد نميشود اينگونه نتيجهگيري کردهاند که خدا قابل شناخت نيست، داراي اسما و صفات نبوده، امکان مخاطب...

چگونه خدا را بشناسيم؟ (3)
خداوند در وجود انسان، بُعد سومي قرار داده که با کمک آن، حقايق فوق حسّي و فوق عقلي حاصل ميشود. آدمي ميتواند با تزکيه نفس خود را به کمال برساند و پنجرهاي ديگر براي کسب معرفت بگشايد. با قلب ميتواند به...

چگونه خدا را بشناسيم؟ (2)
از ميان نعمتهاي بيشماري که خداوند بر آدميان ارزاني داشته است، دو نعمت از امتياز و ويژگي خاصي برخوردار است؛ چرا که آن دو حجت، دليل و راهنماي انسانها براي رسيدن به کمال است. يکي از آن دو نعمت،

چگونه خدا را بشناسيم؟ (1)
«شناخت» از اساسيترين مباحثي است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. اينکه محتواي شناخت چه بايد باشد و از چه راهي ميتوان به شناخت دست يافت، از دغدغههاي مهم بشر قلمداد ميشود.

مراتب شناخت خدا
مسأله کليدي در بحث از شناخت خدا، بررسي مراتب خداشناسي است. بيترديد بحث از خداوند و شناختي که هر انساني در ذهن و درون خود دارد مبنايي براي تمام معارف او به شمار ميآيد. چگونگي اعتقاد به خدا نقشي

اجازات
جمع اجازه. اجازه در اصل مصدر «اجاز» و از باب «اجواز» است که «واو» آن حذف شده، و به جاي آن «تاء» قرار گرفته است، نظير: «اجابة و اقاله» و آن گاهي بدون اداة و به خودش متعدي ميشود، مانند: «اجزته