The current route :
امام خمینی
شرح این ماجرا ...
آندم که تو در لحظه لحظه من تکرار میشوی، ... و حرفهایت واژههای همیشه نابت در خاک تمام حفرههای بی روزن من به سان اعجاز رسولی
امام خمینی
شبیه آفتاب
شبیه صاعقه، نه ... او شبیه آفتاب بود زلال، روشن و بزرگ، مثل روح آب بود غروب تا که سر گذارد آسمان به دامنش هوا پر از سماع و شور، ماه در شتاب بود
امام خمینی
شب شیون
شبی که کرکسان چشمهایم را برایت به هدیه آوردند کاش فرصتم می دادی
امام خمینی
شب شکن
ای غم بیا و باز به زخمم نمک بزن امشب شکسته تر دل من! نی لبک بزن طوفان بیا به آب بزن، عاشقانه شو بر گون های ساحلی دل شتک بزن
امام خمینی
با رفتن تو ترانه بیمفهوم است
با رفتن تو ترانه بیمفهوم است منظومه عاشقانه بیمفهوم است باید که چو ابر روز و شب گریه کنیم لبخند در این زمانه بیمفهوم است
امام خمینی
سرنوشت
بودن او بهشت را فهمیدم آن روح پری سرشت را فهمیدم وقتی که به این سادگی از دستم رفت
امام خمینی
سالها این خاک را پاییدهام
سالها این خاک را پاییدهام من خدا را این طرفها دیدهام آسمان از خانههامان دور بود
امام خمینی
زنده عشق
تقدیم به رادمردی که همه وجودش تفسیر گویای بالندگی بود
امام خمینی
زمزمه هستی
ای خال لب دلدار گرفتارترین یار را از همه عشاق خریدارترین خاک در سیطرۀ سلطۀ نامردان است
امام خمینی
روشنترین عبارت
مثل باران پر از کرامت بود شیوه اش تازگی، طراوت بود در مسیر پر از شکست فصول کوه بود و پر استقامت بود