The current route :

ميهمان آفتاب
در سال 281 هجري قمري به قصد حج همراه قافلهاي، عازم مكه شديم . افراد كاروان ما همه از اهل تسنن بودند و فقط من در آنجمع ، شيعة اثني عشري بودم [و به حضرت مهدي(ع) بهعنوان امام زمان و دوازدهمين حجّت خدا...

آن شب سرد
شيخ حيدرعلي مدرس اصفهاني ميگويد:
يكي از مواقعي كه من به حضور مقدس حضرت بقيّهالله(ع) مشرف شدم و آن مولا را نشناختم، سالي بود كه اصفهان بسيار سرد شد و نزديك پنجاه روز آفتاب ديده نميشد و مدام برف ميباريد....

امام زمان (علیه السّلام) به صابونی اجازه ی دیدار نداد
مردی صالح و خیر اندیش در بصره عطّاری می کرد، وی داستان عجیبی دارد که از زبان خودش خاطر نشان می گردد: عطّار می- گوید: در مغازه نشسته بودم که دو نفر برای خرید سدر و کافور به در دکان من آمدند، از گفتار و...

سلام و صلوات بر تو باد
سلام بر بركت دستانت كه مي تواند نان رزق هزار سفره خالي را مهيا كند!
سلام بر راستي قدم هايت كه مي تواند صراط مستقيمي را نشان دهد كه هيچ پايي بر آن نلرزد و خطا نرود!
سلام بر فراخي سينه ات كه مي تواند همه...

تشرّف آيتالله حاج شيخ اسماعيل نمازي شاهرودي
اصغرآقا در نظر داشت كه از صف ماشينها جدا شده، پس از پيمودن مسافتي دوباره به كاروان ملحق شود و در جلوي كاروان قرار گيرد اما او نادانسته ماشين را منحرف كرد و از كاروان جدا شد. من به خاطر سفرهاي متمادي ميدانستم...

نامهاي به امام زمان(علیه السلام)
به نام آفريدگار ياسهاي سپيد و لطيف و سلام بر بهشتيان
در جادهاي به بلنداي تاريخ در انتظارت نشستم و تو اي تك سوار مركب عشق در واهي ديوار دل به سوي توست، در پس كوچههاي فراق و غربت زار و پريشان...

از صفر تا بيست
يك آزمون اساسي با سه پرسش اساسي
1. اگر عزيزي را گم كرده باشيد، چه ميكنيد؟
آسوده و بيخيال مينشينيد تا كم كم فراموشش كنيد؟
يا براي يافتن او همه تلاش خود را به كار ميبريد.

تشرف حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (عج)
هشتاد تومان سهم امام (علیه السلام) به ذمهام آمد، به نجف اشرف رفتم و بیست تومان آنرا به جناب شیخ مرتضی انصاری (ره) و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسین کاظمی و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسن شروقی دادم...

خورشید سالهاستبه نامت میسوزد
بیا ای نگارم که عمری است چشم انتظارم
فقط یک نفس مانده تا جان سپارم

نجوا با خورشید
یگانه محبوب! دیر زمانی است چشمهای ما بیتاب و منتظر به افقهای دور دست چشم دوختهاند تا تو از كرانه امید طلوع كنی، قفس تكرار روزهای هجران را بشكنی و اجازه دهی در آسمان وصالت پرنده شویم .