The current route :

به چشم تکریم نگاه کنید
به یکدیگر به چشم تکریم، برادری، محبت و عطوفت نگاه کنید و مبدا هرگز همدیگر را به چشم کبر بنگرید.

برادران تنی
دو سازمان نظامی ارتش و سپاه، دو برادر تنى هستند که هر دو فرزندان انقلاب و این آب و خاک هستند.

همدیگر را تامین کنید همه در حال دفاع اند
دو سازمان نظامی ارتش و سپاه باید با یکدیگر رفتاری برادرانه داشته باشند و در مواقع لزوم یکدیگر را از لحاظ وسایل و تجهیزات تامین کنند.

یک خانواده بزرگ
همه ارکان نیروهای مسلح در جمهوری اسلامی ایران عضو یک خانواده هستند و همگی با هم برادرند و به یکدیگر یاری می رسانند.

درجه باشد ولی برادری را از بین نبرد
میان همه اعضای سپاه فارغ از درجه نظامی، باید رابطه برادری و صمیمیت و یگانگی وجود داشته باشد.

نظم و انظباط همرا با روح برادری
در یک مجموعه نظامی، زیردست و مافوق در رعایت نظم و انضباط با هم برابرند و تندخویى و ستیزه گرى و تحقیر از جانب مافوق به زیردست نباید انجام بگیرد.

دو برادر
به حرم که رسیدیم راهم را جدا کردم خودم را به گوشهی دنجی رساندم. مادر و حسام رفتند آن طرف. دوست نداشتم حسام را ببینم. مادر کلی نصیحتم کرد: «خوب نیست دو تا برادر این رفتار را با هم داشته باشند... او کوچکتر...