اتاقي كوچك با كمدهاي چوبي كه دورتادور اتاق را پوشانده است. سرويلفرد كلاه گيس به سر دارد و آستين يك دستش را بالا زده است و با اكراه اجازه مي دهد كه دكتر هاريسون فشار خونش را بگيرد. كارتر ايستاده و تماشاگر...

بروگان مور در حال گفت و گو با خانم وُل است. او پشت ميز و خانم وُل نيز روي صندلي كنار پنجره نشسته است. او خيلي آرام و متين است. سرويلفرد به سرعت وارد مي شود و به بروگان مور اشاره مي كند كه ادامه دهد، پس...

ول مغازه ها را نگاه مي كند، مي ايستد و از پشت پنجره مغازه به كلاه احمقانه اي كه در ويترين است نگاه مي كند. به طور عادي نگاهي به داخل مغازه مي اندازد و خانم ميانسالي توجهش را جلب مي كند. خانمي مرتب و باوقار...خانم...

بازيگران: تيرون پاور (لئونارد وُل)، چالرز لاگتون (سر ويلفرد)، مارلنه ديتريش (كريستين)، السا لانچستر (خانم پليمسول)، جان ويليامز (مورگان-مور)، ايان ولف (كارتر)، هنري دنيل (ميهو) و ... ژانر: درام/معمايي/جنايي،...

اولين چرك نويس ها براي اين هستند كه شما درك كنيد داستاني را كه بيان مي كنيد، اصولاً درباره چيست. پس از آن، بازبيني اين چرك نويس ها با توجه به آگاهي كه نسبت به داستان و موضوع آن داريد، مي تواند چه بسط و...

چرا كتاب مصاحبه در فيلم مستند روبرت صافاريان، كتابي پراهميت و بي سابقه است؟ قبل از هر چيز به دليل واقعيت خود بي سابقه بودن اين كتاب، ما آن را مهم تلقي مي كنيم. در ايران هيچ کتاب و اثر مكتوب و قابل توجهي...

آثاري وجود دارد كه بر گرداندن آنها به زبان فارسي، به معني گشايش راهي است كه براي غني كردن تفكر و عمل ما. اين آثار چه در حوزه فلسفه يا دانش تجربي، دانش محض، يا هنر و - براي مخاطبان ايراني، معرفت و مسير...

در حالي كه تمركز اصلي پديدارشناسي در حيطه بازنمايي معطوف به بيننده است، اما اين موضوع موجب نمي شود وساطت در متن فيلميك را ناديده بگيرد؛ در اين خصوص كازه بيه با داشتن ديدگاهي مشابه نشانه شناسي، اين ادعا...

البته مرادم معني خوب اين كلمه است! چون اگر فقط يك نفر باشد كه غرور فيلمنامه نويس ها را درك كند، آن فرد كسي نيست جز خود من. يك فيلمنامه نويس هميشه در كشمكش دو قطب خودبزرگ بيني شديد و عدم اعتماد به نفس است...

مايكل هاگ يكي از بهترين مشاوران فيلمنامه و استاد دانشگاه به مدت 25 سال در آمريكاست. او نويسنده دو كتاب مشهور در زمينه فيلمنامه نويسي با عناوين فيلمنامه اي بنويسيد كه بفروشد و داستان خود را در شصت ثانيه...