The current route :
تئاتر
انقلاب قبل از انقلابها
دگرگونی با زور و قدرت را انقلاب گویند. چه وقت می توان در تاریخ تئاتر از «انقلاب» سخن گفت و چه وقت از زور و قدرت؟ انقلاب تعریف ساده ای دارد: آنچه تاکنون حاکمیت داشته سرنگون می شود.
تئاتر
تئاتر مدرن در مسکو
سالهای پس از 1890، در فرانسه و آلمان: تهاجم، شورش، انقلاب و اعتقاد و امید. این اولین پرده است، انتقاد کوبنده از شرایط حاکم و تهاجم سیاسی به مشکلات اجتماعی، در پرده ی دوم چه می بینیم؟ شک، تردید،
تئاتر
تئاتر مدرن در لندن
آسیابهای انگلستان به کندی می چرخند و جزایر بریتانیا انسان را کنزرواتیو ( محافظه کار) بار می آورد، اما با وجود این آهسته گردیها آنچه در این جا تغییر مییابد اساسی و برگشت ناپذیر است.
تئاتر
تئاتر مدرین در برلین
در سال 1890 در میان آلمانیها چه خبر بود؟ در تئاتری که آنان عرضه می کردند چه چیز سیاسی وجود داشت؟ آیا در این رابطه واقعاً می توان از یک « انقلاب» سخن گفت؟
تئاتر
تئاتر مدرن در پاریس
اصولاً این موضوع با سیاست چه ارتباطی دارد؟ آماتورها در سالن بیلیاردی در یکی از شرابخانه های خیابان آبس (1)، تئاتر اجرا می کنند. صدها کلوب از ایندست در پاریس وجود دارد.
تئاتر
مقایسه گوگول و بوشنر [2]
قهرمانان این شهر حتی یک لحظه هم از این فکر نیستند که به عیوب خود اندیشیده و آنها را اصلاح کنند. درون جمجمه ی آنان آسیاب فساد و تباهی به دوران شیطانی خود ادامه می دهد، حال چه باید کرد؟
تئاتر
مقایسه گوگول و بوشنر [1]
مرگ دانتون، ویُ تِسک ( آثار گئورگ بوشنر) و همچنین بازرس ( اثر گوگول (1)) را باید از مهم ترین آثار تئاتر سیاسی قرن نوزدهم به شمار آوریم. این دو درام نویس سیاست را همچون بسیاری از
تئاتر
سقوط کامل تئاتر سیاسی
در جریان تاریخ تئاتر سیاسی، قرن نوزدهم را باید قرن سقوط کامل دانست. موضوعی اسفبار که باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. این قرن را شاید بتوان از نظر سیاسی - به معنی خاص - سیاسی ترین قرن
تئاتر
رگه های سیاسی در نمایشنامه های گوته
گوته هرگز خود را از واقعیت تا حد شیلر دور نمی کرد، و این دوری از واقعیت شیلر را به هنگامی مشاهده می کنیم که طرح رایش سوم نمود زیبایی او را می خوانیم. او همواره می گفت که
تئاتر
نمایشنامه نویسی گوته و شیلر
برای بسیاری ویمار (1) به معنی یک انقلاب از دست رفته است، یک جمهوری و دمکراسی که پس از پانزده سال دو دستی تقدیم هیتلر و دار و دسته اش گردید. و راستی این ویمار - با آن مجسمه ی مقابل تئاترش،