The current route :
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
مال به يک جا مي رود، ايمان به هزار جا! «ضرب المثل ايراني»
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
این عشق آتشین زدلم پاک نمی شود
مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود
بالای...
از عرش صدای ربنا می آید
آوای خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
آنان که گذشته را به خاطر نمي آورند محکوم به تکرار آنند. «سانتايانا»
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
چشم اهل دل ازگریه خونباراست
حضرت مهدی امشب عزاداراست
خاک غم امروز...
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم<br />
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی<br />
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم<br />
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است<br />
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید<br />
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
بارها گفته ام و بار دگر می گویم<br />
که من دلشده این ره نه به خود می پویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست<br />
که از آن دست که او می کشدم می رویم
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم<br />
دوستان را قبای فتح دهیم
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان<br />
لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان
گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت
گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت<br />
همچو تبم نمی رود آتش مهر از استخوان