تو نیستیّ و کسی نیست در حوالی عشق<br /> ببین چه آوردی بر سر اهالی عشق<br /> تو نیستی و کسی نیست تا افاقه کند<br /> برای آغوش و بازوان خالی عشق<br />

دیدن روی شما فایده ای هم دارد ؟<br />  یا که باید بروم در پی با تقوایی !؟<br />  دیدن چهرۀ ماه تو زمانی خوب است<br />  که خدایی شده باشیم ، نه که دنیایی<br />

بی جهت منتظرم ، مطمئناً اینجایی<br />  ما کنار تو نه ، انگار تو پیش مایی<br />  آنکه بیناست به دنبال شما می گردد<br />  از خدا حاجت کور است فقط بینایی<br />

هر شب میان هیئت تو فکر می کنم<br /> آقا به صبر و طاقت تو فکر می کنم<br /> ما را شکسته طعنه ی طوفان روزگار<br /> دارم به استقامت تو فکر می کنم<br />

دلبری داریم که از صاحب دلان دل می برد<br /> غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل می برد<br /> گر نقاب از چهره گیرد آن نگار نازنین<br /> پرتو رخساره اش دلهای مایل می برد

چشمی که داشت تازگی از شبنم نگاه<br /> در انتظار، با گذر لحظه شد عجین<br /> پر شد تمام ظرف زمان بی حضور تو<br /> پس کی ظهور می کنی ای منجی زمین

مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند<br /> همه اهل جهان، جمله گرفتار شبند<br /> چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم<br /> شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند