The current route :
سایر اشعار عاشورایی
آب و عطش
از آن زمان که آه نبخشوده آب را دیگر ندیده هیچ کس، آسوده، آب را حق میدهم به آب که مرداب میشود شرم از نگاه خیس تو، فرسوده آب را
سایر اشعار عاشورایی
این سان
... صدای آب درآمد، چرا خدا، این سان؟ که تشنه از لب او ماندهام جدا، این سان
تمام بودن فردا به پای امروز است برای ماندن دینت چرا چرا این سان؟
سایر اشعار عاشورایی
این ذبح عظیم...
اینک دلباخته تا مرز عدم میآید آفتاب است که از شرق حرم میآید سدی از بال ملائک بگذارید که او
سایر اشعار عاشورایی
این بار چندم است...
بانو! کمر به کشتن خورشید بستهاند این بار چندم است دلت را شکستهاند این تشت، تشت خون جگر گوشه تو نیست؟
سایر اشعار عاشورایی
ایل تشنه
انی صد دشنه در تن یک ایل تشنه میشود از برنگشتنت یک ایل تشنه، تشنه اگر بود زنده بود با تکیه بر ترنم چشمان روشنت
سایر اشعار عاشورایی
ای مسافر غریب، ای پرنده شهید
ای مسافر غریب، ای پرنده شهید ای همیشه سربلند، ای نجیب رو سپید سوره فصیح نور، بر لب تو میشکفت آفتاب عشق و درد در دل تو میتپید
سایر اشعار عاشورایی
ای شمشیرها دستم مگیرید!
این کیست از خورشید مولا، ماهروتر بی تابتر، عاشقتر، عبدالله روتر میگفت من دست از حسینم برندارم الا شود بازویم از خون وضو، تر میگفت ای شمشیرها دستم مگیرید
سایر اشعار عاشورایی
اولین داغ
شب سکوت وهم در مرداب ریخت جرعه جرعه جام خون در خواب ریخت شب صدای عاشقی را محو کرد شب زیارتگاه خورد و خواب شد
سایر اشعار عاشورایی
امسال دوباره شعر شدی
امسال دوباره پیراهنهای کوتاهتر از پارسال در خیالشان پشت شکوه تو نشستند دیروز برادرم را آوردند استخوانهایی را که
سایر اشعار عاشورایی
اگر سحر برسد
اگر سحر برسد ... وای اگر سحر برسد، همین که قافله شام از سفر برسد، همین که زینب، قصه به قصه مویه کند، همین که طاقت ام البنین به سر برسد