The current route :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه

شکارچی لحظههای شهدا
آن روز مرد ادیب مضطرب بود و پریشان؛ حالوهوای محرم او را گرفته بود. یاد شهیدان و رفیقان خونینبالش را در ذهن مرور میکرد. التهاب ناخودآگاهی در وجودش زبانه میکشید؛

شبی که «مهرداد»، «مهدی» شد
در پایگاه ناحیه مشغول ثبتنام یک نفر برای اعزام بودم که تلفن زنگ زد. برادرم بود، گفت: علی! یک بنده خدایی را سراغت فرستادم، فکر جبهه رفتن را از سرش بیرون کن که مسألهاش خیلی خاص است.

زندگی با چادر و اسلحه و ساک
«اشرف نوراللهی» هستم، متولد 1343 و اهل بیجار. در شهر خودم فعالیتهای زیادی داشتهام. مسئول بسیج خواهران بیجار بودم. 22 سالم بود که ازدواج کردم. ازدواج ما با جنگ همزمان شد.

دستهای قدسی، قلمهای آسمانی
مواظب شیطانهای درونی و بیرونی باشید.. این هواهای نفسانی را دور بریزید، شجاع و قویدل، پشتیبان ولایت فقیه و یاران باوفای او باشید و بدانید روزی در مورد یکیک حرفها و کارهایتان بازخواست خواهید شد.

چشمانی بسته در مدار جاذبه خاک
خط اول یک خاکریز بلند بود و پشت آن، بچهها سنگرهای تکنفرة حفره روباهی کنده بودند. کار من نگهبانی از اذان مغرب تا اذان صبح، تکوتنها، توی سنگر کمین بود. عصر که میشد،

پزشکی که پشههای زندان را میستود
امروز ما در دوران فرهنگی زندگی میکنیم که باید بیشترین فضای ذهن، قلب، نگرشها و رفتارهای ما را تسخیر کند. این فرهنگ، فرهنگ مقاومت است و آنچه که از آن ریشه گرفته است،

به ناو آمریکایی گفتم به تو مربوط نیست
گاه انسانهای بزرگی در جبهه پیدا میشدند که عظمت روح آنها ستودنی بود؛ کسانی مانند شهید «دلحامد». او مؤمنی 23ساله بود. من با او در آموزشهای نیروی هوایی در آمریکا آشنا شدم.

برگهایی از «بینش» شهادت و «دانشِ» جنگ
قبولی در سه رشتة شیمی دانشگاه تبریز، الهیات دانشگاه شیراز، مهندسی طراحی دانشگاه علم و صنعت؛ و تحصیل در رشتة مهندسی

آمبولانس مسیحیها دست من بود
زمانی که جنگ شروع شد، دانشآموز بودم. در محله، جذب پایگاه بسیج شدم. ابتدا در واحد پرسنلی فعالیت میکردم، بعد هم مسئول پرسنلی شدم. در سال 62 پس از امتحانات خرداد و اخذ دیپلم،

این فلسطینی، فلسطینش جبهه بود
در میان عکسهایم دلبستة یک عکس از یک بسیجی، با نام «احمد» هستم. فلسطینی بود و به عشق امام، خود را به جبهههای حق رسانده بود. احمد از شیعیان مخلصی بود که سعادت دیدار با او