The current route :
سعدی شیرازی
روزي به زنخدانت گفتم به سيميني
روزي به زنخدانت گفتم به سيميني شاعر : سعدي گفت ار نظري داري ما را به از اين بيني روزي به زنخدانت گفتم به سيميني چرخ مه و خورشيدي باغ گل و نسريني خورشيد و گلت خوانم هم...
سعدی شیرازی
ديدار مينمايي و پرهيز ميکني
ديدار مينمايي و پرهيز ميکني شاعر : سعدي بازار خويش و آتش ما تيز ميکني ديدار مينمايي و پرهيز ميکني ور قصد جان کني طرب انگيز ميکني گر خون دل خوري فرح افزاي ميخوري...
سعدی شیرازی
چشم رضا و مرحمت بر همه باز ميکني
چشم رضا و مرحمت بر همه باز ميکني شاعر : سعدي چون که به بخت ما رسد اين همه ناز ميکني چشم رضا و مرحمت بر همه باز ميکني عشق حقيقتست اگر حمل مجاز ميکني اي که نيازمودهاي...
سعدی شیرازی
سرو ايستاده به چو تو رفتار ميکني
سرو ايستاده به چو تو رفتار ميکني شاعر : سعدي طوطي خموش به چو تو گفتار ميکني سرو ايستاده به چو تو رفتار ميکني دامي نهادهاي که گرفتار ميکني کس دل به اختيار به مهرت...
سعدی شیرازی
فرخ صباح آن که تو بر وي نظر کني
فرخ صباح آن که تو بر وي نظر کني شاعر : سعدي فيروز روز آن که تو بر وي گذر کني فرخ صباح آن که تو بر وي نظر کني خرم ولايتي که تو آن جا سفر کني آزاد بندهاي که بود در رکاب...
سعدی شیرازی
چرا به سرکشي از من عنان بگرداني
چرا به سرکشي از من عنان بگرداني شاعر : سعدي مکن که بيخودم اندر جهان بگرداني چرا به سرکشي از من عنان بگرداني چه گردد ار دل نامهربان بگرداني ز دست عشق تو يک روز دين بگردانم...
سعدی شیرازی
همه کس را تن و اندام و جمالست و جواني
همه کس را تن و اندام و جمالست و جواني شاعر : سعدي وين همه لطف ندارد تو مگر سرو رواني همه کس را تن و اندام و جمالست و جواني همه اسمند و تو جسمي همه جسمند و تو جاني نظر...
سعدی شیرازی
نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني
نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني شاعر : سعدي که به دوستان يک دل سر دست برفشاني نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني که جواب تلخ گويي تو بدين شکردهاني دلم از تو چون برنجد...
سعدی شیرازی
نگويم آب و گلست آن وجود روحاني
نگويم آب و گلست آن وجود روحاني شاعر : سعدي بدين کمال نباشد جمال انساني نگويم آب و گلست آن وجود روحاني گل بهشت مخمر به آب حيواني اگر تو آب و گلي همچنان که ساير خلق ...
سعدی شیرازی
ندانمت به حقيقت که در جهان به که ماني
ندانمت به حقيقت که در جهان به که ماني شاعر : سعدي جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جاني ندانمت به حقيقت که در جهان به که ماني که هر که را تو بگيري ز خويشتن برهاني به...