0
The current route :
يارا قدحي پر کن از آن داروي مستي سعدی شیرازی

يارا قدحي پر کن از آن داروي مستي

يارا قدحي پر کن از آن داروي مستي شاعر : سعدي تا از سر صوفي برود علت هستي يارا قدحي پر کن از آن داروي مستي در مذهب عشق آي و از اين جمله برستي عاقل متفکر بود و مصلحت انديش...
همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي سعدی شیرازی

همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي

همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي شاعر : سعدي که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستي همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي دگران روند و آيند و تو همچنان که هستي تو نه مثل...
تو هيچ عهد نبستي که عاقبت نشکستي سعدی شیرازی

تو هيچ عهد نبستي که عاقبت نشکستي

تو هيچ عهد نبستي که عاقبت نشکستي شاعر : سعدي مرا بر آتش سوزان نشاندي و ننشستي تو هيچ عهد نبستي که عاقبت نشکستي مرا به بند ببستي خود از کمند بجستي بناي مهر نمودي که پايدار...
سل المصانع رکبا تهيم في الفلوات سعدی شیرازی

سل المصانع رکبا تهيم في الفلوات

سل المصانع رکبا تهيم في الفلوات شاعر : سعدي تو قدر آب چه داني که در کنار فراتي سل المصانع رکبا تهيم في الفلوات و ان هجرت سواء عشيتي غداتي شبم به روي تو روزست و ديده‌ها...
که دست تشنه مي‌گيرد به آبي سعدی شیرازی

که دست تشنه مي‌گيرد به آبي

که دست تشنه مي‌گيرد به آبي شاعر : سعدي خداوندان فضل آخر ثوابي که دست تشنه مي‌گيرد به آبي اگر تلخست و گر شيرين جوابي توقع دارم از شيرين زبانت بدان ماند که گنجي در خرابي...
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی سعدی شیرازی

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی/ چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
تو خون خلق بريزي و روي درتابي سعدی شیرازی

تو خون خلق بريزي و روي درتابي

تو خون خلق بريزي و روي درتابي شاعر : سعدي ندانمت چه مکافات اين گنه يابي تو خون خلق بريزي و روي درتابي اليک قلبي يا غايه المني صاب تصد عني في الجور و النوي لکن تو از...
اي حسن خط از دفتر اخلاق تو بابي سعدی شیرازی

اي حسن خط از دفتر اخلاق تو بابي

اي حسن خط از دفتر اخلاق تو بابي شاعر : سعدي شيريني از اوصاف تو حرفي ز کتابي اي حسن خط از دفتر اخلاق تو بابي گر باز کنند از شکن زلف تو تابي از بوي تو در تاب شود آهوي مشکين...
کدام کس به تو ماند که گويمت که چنويي سعدی شیرازی

کدام کس به تو ماند که گويمت که چنويي

کدام کس به تو ماند که گويمت که چنويي شاعر : سعدي ز هر که در نظر آيد گذشته‌اي به نکويي کدام کس به تو ماند که گويمت که چنويي نظيف جامه و جسمي بديع صورت و خويي لطيف جوهر...
چه جرم رفت که با ما سخن نمي‌گويي سعدی شیرازی

چه جرم رفت که با ما سخن نمي‌گويي

چه جرم رفت که با ما سخن نمي‌گويي شاعر : سعدي جنايت از طرف ماست يا تو بدخويي چه جرم رفت که با ما سخن نمي‌گويي به اتفاق وليکن نبات خودرويي تو از نبات گرو برده‌اي به شيريني...