The current route :
سعدی شیرازی
چه رويست آن که ديدارش ببرد از من شکيبايي
چه رويست آن که ديدارش ببرد از من شکيبايي شاعر : سعدي گواهي ميدهد صورت بر اخلاقش به زيبايي چه رويست آن که ديدارش ببرد از من شکيبايي اگر تلخ اتفاق افتد به شيريني بيندايي...
سعدی شیرازی
تو پري زاده ندانم ز کجا ميآيي
تو پري زاده ندانم ز کجا ميآيي شاعر : سعدي کادميزاده نباشد به چنين زيبايي تو پري زاده ندانم ز کجا ميآيي مثل اين روي و نشايد که به کس بنمايي راست خواهي نه حلالست که پنهان...
سعدی شیرازی
تو با اين لطف طبع و دلربايي
تو با اين لطف طبع و دلربايي شاعر : سعدي چنين سنگين دل و سرکش چرايي تو با اين لطف طبع و دلربايي ندانستم که پيمانم نپايي به يک بار از جهان دل در تو بستم يکي از در درآي...
سعدی شیرازی
تو از هر در که بازآيي بدين خوبي و زيبايي
تو از هر در که بازآيي بدين خوبي و زيبايي شاعر : سعدي دري باشد که از رحمت به روي خلق بگشايي تو از هر در که بازآيي بدين خوبي و زيبايي در آن معرض که چون يوسف جمال از پرده بنمايي...
سعدی شیرازی
تا کيم انتظار فرمايي
تا کيم انتظار فرمايي شاعر : سعدي وقت آن نامد که روي بنمايي تا کيم انتظار فرمايي رنجه شو پيشتر چرا نايي اگرم زنده باز خواهي ديد در درازي وعده افزايي عمر کوتهترست...
سعدی شیرازی
خرم آن روز که چون گل به چمن بازآيي
خرم آن روز که چون گل به چمن بازآيي شاعر : سعدي يا به بستان به در حجره من بازآيي خرم آن روز که چون گل به چمن بازآيي که تو چون سرو خرامان به چمن بازآيي گلبن عيش من آن روز...
سعدی شیرازی
قيمت گل برود چون تو به گلزار آيي
قيمت گل برود چون تو به گلزار آيي شاعر : سعدي و آب شيرين چو تو در خنده و گفتار آيي قيمت گل برود چون تو به گلزار آيي بار ديگر نکند گر تو به رفتار آيي اين همه جلوه طاووس...
سعدی شیرازی
خلاف سرو را روزي خرامان سوي بستان آي
خلاف سرو را روزي خرامان سوي بستان آي شاعر : سعدي دهان چون غنچه بگشاي و چو گلبن در گلستان آي خلاف سرو را روزي خرامان سوي بستان آي که اي حوري انساني دمي در باغ رضوان آي ...
سعدی شیرازی
اي صورتت ز گوهر معني خزينهاي
اي صورتت ز گوهر معني خزينهاي شاعر : سعدي ما را ز داغ عشق تو در دل دفينهاي اي صورتت ز گوهر معني خزينهاي مگذار نالهاي که برآيد ز سينهاي داني که آه سوختگان را اثر بود...
سعدی شیرازی
ميبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
ميبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه شاعر : سعدي اي ساقي صبوحي درده مي شبانه ميبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه هوشم ببر زماني تا کي غم زمانه عقلم بدزد لختي چند اختيار دانش ور...