The current route :
سعدی شیرازی
اي يار جفاکرده پيوندبريده
اي يار جفاکرده پيوندبريده شاعر : سعدي اين بود وفاداري و عهد تو نديده اي يار جفاکرده پيوندبريده گرگ دهن آلوده يوسف ندريده در کوي تو معروفم و از روي تو محروم افسانه...
سعدی شیرازی
سرمست بتي لطيف ساده
سرمست بتي لطيف ساده شاعر : سعدي در دست گرفته جام باده سرمست بتي لطيف ساده بسته کمر و قبا گشاده در مجلس بزم باده نوشان گردونش به خدمت ايستاده افتاده زمين به حضرت...
سعدی شیرازی
اي باغ حسن چون تو نهالي نيافته
اي باغ حسن چون تو نهالي نيافته شاعر : سعدي رخساره زمين چو تو خالي نيافته اي باغ حسن چون تو نهالي نيافته خوشتر ز ابروي تو هلالي نيافته تابندهتر ز روي تو ماهي نديده چرخ...
سعدی شیرازی
حناست آن که ناخن دلبند رشتهاي
حناست آن که ناخن دلبند رشتهاي شاعر : سعدي يا خون بي دليست که دربند کشتهاي حناست آن که ناخن دلبند رشتهاي اين صورت و صفت که تو داري فرشتهاي من آدمي به لطف تو ديگر نديدهام...
سعدی شیرازی
اي که ز ديده غايبي در دل ما نشستهاي
اي که ز ديده غايبي در دل ما نشستهاي شاعر : سعدي حسن تو جلوه ميکند وين همه پرده بستهاي اي که ز ديده غايبي در دل ما نشستهاي ما همه صيد کردهاي خود ز کمند جستهاي خاطر...
سعدی شیرازی
اي رخ چون آينه افروخته
اي رخ چون آينه افروخته شاعر : سعدي الحذر از آه من سوخته اي رخ چون آينه افروخته چشم من از هر که جهان دوخته غيرت سلطان جمالت چو باز دم به دم از عشق نوآموخته عقل کهن...
سعدی شیرازی
اي که شمشير جفا بر سر ما آختهاي
اي که شمشير جفا بر سر ما آختهاي شاعر : سعدي دشمن از دوست ندانسته و نشناختهاي اي که شمشير جفا بر سر ما آختهاي نازنينا تو دل از من به که پرداختهاي من ز فکر تو به خود...
سعدی شیرازی
پنجه با ساعد سيمين که نيندازي به
پنجه با ساعد سيمين که نيندازي به شاعر : سعدي با تواناي معربد نکني بازي به پنجه با ساعد سيمين که نيندازي به اگر او با تو نسازد تو در او سازي به چون دلش دادي و مهرش ستدي...
سعدی شیرازی
آن سرو ناز بين که چه خوش ميرود به راه
آن سرو ناز بين که چه خوش ميرود به راه شاعر : سعدي وان چشم آهوانه که چون ميکند نگاه آن سرو ناز بين که چه خوش ميرود به راه يا مه چارده که به سر برنهد کلاه تو سرو ديدهاي...
سعدی شیرازی
اي طراوت برده از فردوس اعلا روي تو
اي طراوت برده از فردوس اعلا روي تو شاعر : سعدي نادرست اندر نگارستان دنيي روي تو اي طراوت برده از فردوس اعلا روي تو گر چو يوسف پرده بردارد به دعوي روي تو دختران مصر را...