The current route :
سعدی شیرازی
من از تو صبر ندارم که بي تو بنشينم
من از تو صبر ندارم که بي تو بنشينم شاعر : سعدي کسي دگر نتوانم که بر تو بگزينم من از تو صبر ندارم که بي تو بنشينم که چون هميگذرد روزگار مسکينم بپرس حال من آخر چو بگذري...
سعدی شیرازی
ز دستم بر نميخيزد که يک دم بي تو بنشينم
ز دستم بر نميخيزد که يک دم بي تو بنشينم شاعر : سعدي بجز رويت نميخواهم که روي هيچ کس بينم ز دستم بر نميخيزد که يک دم بي تو بنشينم که چون فرهاد بايد شست دست از جان شيرينم...
سعدی شیرازی
آن کس که از او صبر محالست و سکونم
آن کس که از او صبر محالست و سکونم شاعر : سعدي بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم آن کس که از او صبر محالست و سکونم گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم پرسيد که چوني ز غم و...
سعدی شیرازی
هيچم نماند در همه عالم به اتفاق
هيچم نماند در همه عالم به اتفاق شاعر : سعدي الا سري که در قدم يار ميکنم هيچم نماند در همه عالم به اتفاق الا حديث دوست که تکرار ميکنم آنها که خواندهام همه از ياد من...
سعدی شیرازی
ما همه چشميم و تو نور اي صنم
ما همه چشميم و تو نور اي صنم شاعر : سعدي چشم بد از روي تو دور اي صنم ما همه چشميم و تو نور اي صنم هر که ببيند چو تو حور اي صنم روي مپوشان که بهشتي بود ترک ادب رفت...
سعدی شیرازی
مرا تا نقره باشد ميفشانم
مرا تا نقره باشد ميفشانم شاعر : سعدي تو را تا بوسه باشد ميستانم مرا تا نقره باشد ميفشانم به نقد اين ساعت اندر بوستانم و گر فردا به زندان ميبرندم که کام دل تو بودي...
سعدی شیرازی
گر دست دهد هزار جانم
گر دست دهد هزار جانم شاعر : سعدي در پاي مبارکت فشانم گر دست دهد هزار جانم انگار که خاک آستانم آخر به سرم گذر کن اي دوست سهلست ز خويشتن مرانم هر حکم که بر سرم براني...
سعدی شیرازی
سخن عشق تو بي آن که برآيد به زبانم
سخن عشق تو بي آن که برآيد به زبانم شاعر : سعدي رنگ رخساره خبر ميدهد از حال نهانم سخن عشق تو بي آن که برآيد به زبانم بازگويم که عيانست چه حاجت به بيانم گاه گويم که بنالم...
سعدی شیرازی
بس که در منظر تو حيرانم
بس که در منظر تو حيرانم شاعر : سعدي صورتت را صفت نميدانم بس که در منظر تو حيرانم که من از عشق توبه نتوانم پارسايان ملامتم مکنيد من به اميد وصل جانانم هر که بيني...
سعدی شیرازی
اي مرهم ريش و مونس جانم
اي مرهم ريش و مونس جانم شاعر : سعدي چندين به مفارقت مرنجانم اي مرهم ريش و مونس جانم جمعيت خاطر پريشانم اي راحت اندرون مجروحم تا دست بدارد از گريبانم گويند بدار...