0
The current route :
در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم سعدی شیرازی

در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم

در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم شاعر : سعدي بدان اميد دهم جان که خاک کوي تو باشم در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم به گفت و گوي تو خيزم به جست و جوي تو باشم به...
من بي‌مايه که باشم که خريدار تو باشم سعدی شیرازی

من بي‌مايه که باشم که خريدار تو باشم

من بي‌مايه که باشم که خريدار تو باشم شاعر : سعدي حيف باشد که تو يار من و من يار تو باشم من بي‌مايه که باشم که خريدار تو باشم که من آن مايه ندارم که به مقدار تو باشم تو...
يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم سعدی شیرازی

يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم

يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم شاعر : سعدي زان دو لب شيرينت صد شور برانگيزم يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم ور راه وفا داري جان در قدمت ريزم گر قصد جفا داري اينک من...
وه که در عشق چنان مي‌سوزم سعدی شیرازی

وه که در عشق چنان مي‌سوزم

وه که در عشق چنان مي‌سوزم شاعر : سعدي که به يک شعله جهان مي‌سوزم وه که در عشق چنان مي‌سوزم دم به دم شعله زنان مي‌سوزم شمع وش پيش رخ شاهد يار که من از عشق فلان مي‌سوزم...
خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم سعدی شیرازی

خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم

خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم شاعر : سعدي عقل در دمدمه خلق جهان اندازم خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم نامت اندر دهن پير و جوان اندازم نامه حسن تو بر عالم و جاهل...
نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم سعدی شیرازی

نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم

نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم شاعر : سعدي تا نگويند که من با تو نظر مي‌بازم نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم که نباشند رفيقان حسود انبازم آرزو مي‌کندم در همه عالم صيدي...
از تو با مصلحت خويش نمي‌پردازم سعدی شیرازی

از تو با مصلحت خويش نمي‌پردازم

از تو با مصلحت خويش نمي‌پردازم شاعر : سعدي همچو پروانه که مي‌سوزم و در پروازم از تو با مصلحت خويش نمي‌پردازم ور نه بسيار بجويي و نيابي بازم گر تواني که بجويي دلم امروز...
من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم سعدی شیرازی

من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم

من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم شاعر : سعدي مگر ببينمت از دور و گام برگيرم من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم ميان اين همه تشويش دام برگيرم من اين خيال نبندم که دانه‌اي...
گر من ز محبتت بميرم سعدی شیرازی

گر من ز محبتت بميرم

گر من ز محبتت بميرم شاعر : سعدي دامن به قيامتت بگيرم گر من ز محبتت بميرم وز صحبت دوست ناگزيرم از دنيي و آخرت گزيرست درمان دگر نمي‌پذيرم اي مرهم ريش دردمندان ...
به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم سعدی شیرازی

به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم

به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم شاعر : سعدي برو اي طبيبم از سر که دوا نمي‌پذيرم به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم تو بخاستي و نقشت بنشست در ضميرم همه عمر با حريفان...