The current route :
سعدی شیرازی
رئيس دهي با پسر در رهي
رئيس دهي با پسر در رهي شاعر : سعدي گذشتند بر قلب شاهنشهي رئيس دهي با پسر در رهي قباهاي اطلس، کمرهاي زر پسر چاوشان ديد و تيغ و تبر غلامان ترکش کش تيرزن يلان کماندار...
سعدی شیرازی
ره عقل جز پيچ بر پيچ نيست
ره عقل جز پيچ بر پيچ نيست شاعر : سعدي بر عارفان جز خدا هيچ نيست ره عقل جز پيچ بر پيچ نيست ولي خرده گيرند اهل قياس توان گفتن اين با حقايق شناس بني آدم و دام ودد کيستند؟...
سعدی شیرازی
قضا را من و پيري از فارياب
قضا را من و پيري از فارياب شاعر : سعدي رسيديم در خاک مغرب به آب قضا را من و پيري از فارياب به کشتي و درويش بگذاشتند مرا يک درم بود برداشتند که آن ناخدا ناخدا ترس بود...
سعدی شیرازی
به محمود گفت اين حکايت کسي
به محمود گفت اين حکايت کسي شاعر : سعدي بپيچيد از انديشه بر خود بسي به محمود گفت اين حکايت کسي نه بر قد و بالاي نيکوي اوست که عشق من اي خواجه بر خوي اوست بيفتاد و بشکست...
سعدی شیرازی
به مجنون کسي گفت کاي نيک پي
به مجنون کسي گفت کاي نيک پي شاعر : سعدي چه بودت که ديگر نيايي به حي؟ به مجنون کسي گفت کاي نيک پي خيالت دگر گشت و ميلي نماند؟ مگر در سرت شور ليلي نماند که اي خواجه...
سعدی شیرازی
ميان دوعم زاده وصلت فتاد
ميان دوعم زاده وصلت فتاد شاعر : سعدي دو خورشيد سيماي مهتر نژاد ميان دوعم زاده وصلت فتاد دگر نافر و سرکش افتاده بود يکي را به غايت خوش افتاده بود يکي روي در روي ديوار...
سعدی شیرازی
يکي پنجهي آهنين راست کرد
يکي پنجهي آهنين راست کرد شاعر : سعدي که با شير زورآوري خواست کرد يکي پنجهي آهنين راست کرد دگر زور در پنجه در خود نديد چو شيرش به سرپنجه در خود کشيد به سرپنجه آهنينش...
سعدی شیرازی
طبيبي پري چهره در مرو بود
طبيبي پري چهره در مرو بود شاعر : سعدي که در باغ دل قامتش سرو بود طبيبي پري چهره در مرو بود نه از چشم بيمار خويشش خبر نه از درد دلهاي ريشش خبر که خوش بود چندي سرم با...
سعدی شیرازی
شکايت کند نوعروسي جوان
شکايت کند نوعروسي جوان شاعر : سعدي به پيري ز داماد نامهربان شکايت کند نوعروسي جوان به تلخي رود روزگارم بسر که مپسند چندين که با اين پسر نبينم که چون من پريشان دلند...
سعدی شیرازی
يکي در نشابور داني چه گفت
يکي در نشابور داني چه گفت شاعر : سعدي چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟ يکي در نشابور داني چه گفت که بي سعي هرگز به منزل رسي توقع مدار اي پسر گر کسي وجودي است بي منفعت چون...