The current route :

امام خمینی (ره) و آفات روحانیت (3)
اگر خدای نخواسته از اینهایی که نماینده هستند از طرف اولیای خدا، از طرف رسول خدا، اینها اگر یک وقت یک انحرافی از آنها پیدا بشود، شاید اشخاص غرضمند این را به پای اسلام حساب کنند؛ خیال کنند تعلیمات اسلامی...

امام خمینی (ره) و آفات روحانیت (2)
ای مدّعی ایمان و خضوع قلب! در بارگاه ذوالجلال، اگر تو به کلمهی توحید ایمان داری و قلبت یکی پرست و یکی طلب است، و الوهیّت را جز برای ذات خدای تعالی ثابت ندانی، اگر قلبت موافق با ظاهرت است و باطنت موافق...

امام خمینی (ره) و آفات روحانیت (1)
حوزههای روحانیّت محل تدریس و تعلیم و تبلیغ و رهبری مسلمانان است. جای فقهای عادل و فضلا و مدرسین و طلاب است. جای آنهاست که امانتدار و جانشین پیغمبران هستند. محل امانتداری است؛ و بدیهی است که امانت الهی...

امام خمینی (ره) و اهمیت تهذیب نفس و درس اخلاق (2)
از وصیتها [ی] من که در آستان مرگ، و نفسهای آخر را میکشم به تو که از نعمت جوانی برخورداری، آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجّه به معنویّات و آنان که به حبّ دنیا و...

امام خمینی (ره) و اهمیت تهذیب نفس و درس اخلاق (1)
حوزههای علمیه در هر جا هست - در هر جا - حوزههای علمیه هم بیدار بشوند، هر جا هستند. امروز روزی نیست که حوزههای علمیه مثل سابق عمل کنند. سابق وضع دیگر داشت، خالا وضع دیگر. حوزههای علمیه بیدار باشند....

دِلالَت
كیفیتی است در چیزی كه اگر كسی آن كیفیت را بداند بدان وسیله منتقل به دانستن چیز دیگر میشود، و دارندهی آن كیفیت را دلیل نامند. چنانكه وجود دو دلیل بر وجود آتش است.

خَبَر
خبر در لغت در مقابل انشاء است، و آن قولی است كه در آن احتمال صدق و كذب باشد، و در اصطلاح به «سنت گفتاری و قوی» حدیث، خبر، روایت گفته میشود. مهمترین وظیفهی اصولی بررسی سند و متن حدیث است.

حُكُومَت
هرگاه دلیلی مفسر و ناظر دلیل دیگر باشد، در اصطلاح علمای اصول دلیل مفسر و ناظم را حاكم و دلیل دیگر را محكوم نامند. اعمّ از اینكه دلیل ناظر موضوع دلیل دیگر را معنی و تفسیر كند، و یا محمول آن را. چه با تفسیر...

حُكْم
مدلول هر خطاب را حكم نامند. در كتاب الاصول العامه در تعریف حكم آمده: حكم اعتبار شرعی است كه به عمل مكلف تعلق میگیرد. چه آن تعلق مستقیم باشد، یا غیرمستقیم و به واسطهی منشأ انتزاع باشد. (1) تعریف فوق از...

حَقیقَت و مَجاز
استعمال لفظ در موضوع له حقیقت است، و در غیر موضوع له که مناسبت با موضوع له داشته باشد، مجاز است و اگر مناسبت نداشته باشد غلط است.