ناشناس

چطور میان اجبار، دروغ و بی‌مسئولیتی همسر، راه خود را پیدا کنیم؟

با سلام، بنده خانمی 36 ساله هستم که قبلاً هم از شما مشاوره گرفته ام، من قبلاً نامزدی و رابطه ی شکست خورده ای داشتم نامزد قبلیم پسرعموم بوده و از دل و جون همدیگر رو دوست داشتیم ولی بدلیل مخالفت‌های خانواده ها متاسفانه در دوران نامزدی بهم خورد و روزهای دردناکی را پشت سر گذاشتم و هنوز هم درگیر اون روزها هستم ولی قبل از اینکه با شکست این رابطه کنار بیایم خواستگار برام اومد و تحت اجبار خانواده شش ماه هست عقد کردیم. از همان اول آقا به دلم ننشست اصلا دوسش نداشتم الان هم همین طور هنوز نمیتونم رابطه ی راحتی با این آقا داشته باشم، این آقا شرایط شون اینجوری هست ک 9 سال از من بزرگتر هستند یعنی 45 سالشون هست، خانواده ی خوبی دارند، خودش هم خوش اخلاق هست اخلاق بدی نداره احترام من را هم نگه داشته هر طور که بعضی وقتا بدرفتاری کردم باهاشون اولی که اومدن خواستگاری (ازدواج سنتی) گفتند. کارمند اداره راه آهن در قسمت تاسیسات یعنی تعمیرات قطار هستند، و چون ۱۷ سال پیش تصادف کرده بودند داخل پاشون پلاتین بود گفتند که نمیتونم رانندگی کنم ولی ماشین میگیرم و خودت گواهینامه بگیر و پشت ماشین بشین، و اینکه زود عقد کنید تا اداره راه آهن از این منازل سازمانی که مخصوص کارمندان اداره راه آهن هست بهشون بدند. و متاسفانه بر خلاف میل خودم بعد از مدت یک ماه آشنایی عقد کردیم و حتی من قبل عقد هر بار میگفتم بیرون بریم یا بیا خونه ما می‌گفت من روم نمیشه باید عقد کنیم من راحت ترم، بعد عقد متاسفانه کم کم دروغ های که گفته بود مشخص شد. در مورد شغلش در قسمت خدمات (نظافت) اداره راه آهن بود حتی استخدام رسمی هم نبود، بعد متوجه شدم بدلیل اختلال حواس و عدم تمرکزی که داشته نمی‌توانسته پشت ماشین بشیند و ربطی به پلاتین پا ندارد و ۷ بار سعی کرده بود گواهینامه بگیرد ولی نتونسته، من خودم معاون مدرسه هستم ارشد فیزیک از دانشگاه دولتی هستم و دختر مستقلی بار اومدم. بعد یک مدت گفتیم عروسی بگیریم و خانه کرایه کنیم گفت خرج و مخارج زندگی و کرایه خانه همه چیز مشارکتی باشد حتی خانواده ش هم این انتظار را داشتند، و حتی در دوران عقد هیچ چیز برای من نگرفت. مراسم عقد صفر تا صد ش را ما خودمون برگزار کردیم. و حس کردم که خیلی دروغ به من میگه و پنهان کاری می‌کنه و حتی یکبار یک خانم بهش پیام داده در ارتباط بودند و خیلی واضح به من گفت دوست دخترم بوده است، ولی من بعد چند روز چشم پوشی کردم و نادیده گرفتم. هیچ پولی برای ادامه زندگی ندارد همش میگه ندارم ندارم خانواده ش هم هیچ جوره حمایتش نیمکنند و فقط چشم دوختند به من که من همه کار بکنم خودم خانه کرایه کنم خرج و مخارج زندگی را بخشیش قبول کنم و حتی خودم ماشین بگیرم، تا جایی که خواهر ایشون تماس گرفتند و به من گفتند فکر ماشین کردی من شوکه شده بودم نمی‌دونستم چی باید بگم. از اینجا بود که اختلافات شروع شد و همین طور ادامه پیدا کرد و به من گفتند تو به شوهرت محل نمی ذاری، توجهی بهش نداری و حتی گفته بود رابطه جنسی با من هنوز برقرار نکرده، در صورتی که من خودم چندین بار درخواست داده بودم و در نهایت دیدم دارن من را مقصر میکنن. دل را به دریا زدم خجالت را کنار گذاشتم و خودم پیشنهاد دادم و متوجه شدم که آقا اصلا نمیتونه اصلا توانایی برقراری جنسی را ندارد و همه از چشم من می دیدند، و آقا همه را در جریان گذاشته بود، و من ایشون رو بردم دکتر و به همه ثابت کردم که مشکل از خود ایشون هست. و بعد آن دوباره متوجه شدم وقتی به من میگفته پول ندارم، همراه ۸ میلیون برای کسی کارت به کارت میکرده، وقتی متوجه شد که من فهمیدم شوکه شد و به دروغ گفت تو اداره صبحانه میخورم صبح ها، بعد دید که من باورم نمیشه و مسرم که مشخص بشه، برداشت گفت راننده اسنپ بوده ماشینش خراب شده ۸ میلیون از من خواسته من هم دادم. گفتم هر ماه دادی گفتم باید ثابت کنی و پرینت حساب بگیری تا مشخص بشه و از همون روز دیگه جواب تلفن من رو هم نمی‌ده، من رو هم بلاک کرده وقتی فهمیده که دروغش داره رو میشه، همه اینا رو هم من محترمانه گفتم، محترمانه درخواست کردم، خیلی باهاش صحبت کردم، تحت هیچ فشاری نبوده، ولی متاسفانه در مقابل من مقاومت کرده، من هم تصمیم به جدایی گرفتم آیا درست هست؟ به خانواده اش میگم بی مسیولیت هست، میگن این بلد نیست باید یادش بدی، باید هلش بدین، و میگن تو اگر زن بودی، کارت حقوقی شوهرت رو بدست می‌گرفتی و وقتی هم گفتم به خودش دیگه، جواب منم نداده، انگار انتظار داشتند جای من و ایشون عوض بشه من بشم مرد خانه و ایشون زن خانه... خواهش میکنم کمکم کنید یا شاید من سواد رابطه را ندارم، کمک کنید.
Tuesday, August 5, 2025
Estimated time of study:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

چطور میان اجبار، دروغ و بی‌مسئولیتی همسر، راه خود را پیدا کنیم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 36 ساله )

با سلام، بنده خانمی 36 ساله هستم که قبلاً هم از شما مشاوره گرفته ام، من قبلاً نامزدی و رابطه ی شکست خورده ای داشتم نامزد قبلیم پسرعموم بوده و از دل و جون همدیگر رو دوست داشتیم ولی بدلیل مخالفت‌های خانواده ها متاسفانه در دوران نامزدی بهم خورد و روزهای دردناکی را پشت سر گذاشتم و هنوز هم درگیر اون روزها هستم ولی قبل از اینکه با شکست این رابطه کنار بیایم خواستگار برام اومد و تحت اجبار خانواده شش ماه هست عقد کردیم.
از همان اول آقا به دلم ننشست اصلا دوسش نداشتم الان هم همین طور هنوز نمیتونم رابطه ی راحتی با این آقا داشته باشم، این آقا شرایط شون اینجوری هست ک 9 سال از من بزرگتر هستند یعنی 45 سالشون هست، خانواده ی خوبی دارند، خودش هم خوش اخلاق هست اخلاق بدی نداره احترام من را هم نگه داشته هر طور که بعضی وقتا بدرفتاری کردم باهاشون اولی که اومدن خواستگاری (ازدواج سنتی) گفتند.
کارمند اداره راه آهن در قسمت تاسیسات یعنی تعمیرات قطار هستند، و چون ۱۷ سال پیش تصادف کرده بودند داخل پاشون پلاتین بود گفتند که نمیتونم رانندگی کنم ولی ماشین میگیرم و خودت گواهینامه بگیر و پشت ماشین بشین، و اینکه زود عقد کنید تا اداره راه آهن از این منازل سازمانی که مخصوص کارمندان اداره راه آهن هست بهشون بدند.
و متاسفانه بر خلاف میل خودم بعد از مدت یک ماه آشنایی عقد کردیم و حتی من قبل عقد هر بار میگفتم بیرون بریم یا بیا خونه ما می‌گفت من روم نمیشه باید عقد کنیم من راحت ترم، بعد عقد متاسفانه کم کم دروغ های که گفته بود مشخص شد.
در مورد شغلش در قسمت خدمات (نظافت) اداره راه آهن بود حتی استخدام رسمی هم نبود، بعد متوجه شدم بدلیل اختلال حواس و عدم تمرکزی که داشته نمی‌توانسته پشت ماشین بشیند و ربطی به پلاتین پا ندارد و ۷ بار سعی کرده بود گواهینامه بگیرد ولی نتونسته، من خودم معاون مدرسه هستم ارشد فیزیک از دانشگاه دولتی هستم و دختر مستقلی بار اومدم.
بعد یک مدت گفتیم عروسی بگیریم و خانه کرایه کنیم گفت خرج و مخارج زندگی و کرایه خانه همه چیز مشارکتی باشد حتی خانواده ش هم این انتظار را داشتند، و حتی در دوران عقد هیچ چیز برای من نگرفت. مراسم عقد صفر تا صد ش را ما خودمون برگزار کردیم.
و حس کردم که خیلی دروغ به من میگه و پنهان کاری می‌کنه و حتی یکبار یک خانم بهش پیام داده در ارتباط بودند و خیلی واضح به من گفت دوست دخترم بوده است، ولی من بعد چند روز چشم پوشی کردم و نادیده گرفتم.
هیچ پولی برای ادامه زندگی ندارد همش میگه ندارم ندارم خانواده ش هم هیچ جوره حمایتش نیمکنند و فقط چشم دوختند به من که من همه کار بکنم خودم خانه کرایه کنم خرج و مخارج زندگی را بخشیش قبول کنم و حتی خودم ماشین بگیرم، تا جایی که خواهر ایشون تماس گرفتند و به من گفتند فکر ماشین کردی من شوکه شده بودم نمی‌دونستم چی باید بگم.
از اینجا بود که اختلافات شروع شد و همین طور ادامه پیدا کرد و به من گفتند تو به شوهرت محل نمی ذاری، توجهی بهش نداری و حتی گفته بود رابطه جنسی با من هنوز برقرار نکرده، در صورتی که من خودم چندین بار درخواست داده بودم و در نهایت دیدم دارن من را مقصر میکنن.
دل را به دریا زدم خجالت را کنار گذاشتم و خودم پیشنهاد دادم و متوجه شدم که آقا اصلا نمیتونه اصلا توانایی برقراری جنسی را ندارد و همه از چشم من می دیدند، و آقا همه را در جریان گذاشته بود، و من ایشون رو بردم دکتر و به همه ثابت کردم که مشکل از خود ایشون هست.
و بعد آن دوباره متوجه شدم وقتی به من میگفته پول ندارم، همراه ۸ میلیون برای کسی کارت به کارت میکرده، وقتی متوجه شد که من فهمیدم شوکه شد و به دروغ گفت تو اداره صبحانه میخورم صبح ها، بعد دید که من باورم نمیشه و مسرم که مشخص بشه، برداشت گفت راننده اسنپ بوده ماشینش خراب شده ۸ میلیون از من خواسته من هم دادم.
گفتم هر ماه دادی گفتم باید ثابت کنی و پرینت حساب بگیری تا مشخص بشه و از همون روز دیگه جواب تلفن من رو هم نمی‌ده، من رو هم بلاک کرده وقتی فهمیده که دروغش داره رو میشه، همه اینا رو هم من محترمانه گفتم، محترمانه درخواست کردم، خیلی باهاش صحبت کردم، تحت هیچ فشاری نبوده، ولی متاسفانه در مقابل من مقاومت کرده، من هم تصمیم به جدایی گرفتم آیا درست هست؟
به خانواده اش میگم بی مسیولیت هست، میگن این بلد نیست باید یادش بدی، باید هلش بدین، و میگن تو اگر زن بودی، کارت حقوقی شوهرت رو بدست می‌گرفتی و وقتی هم گفتم به خودش دیگه، جواب منم نداده، انگار انتظار داشتند جای من و ایشون عوض بشه من بشم مرد خانه و ایشون زن خانه...
خواهش میکنم کمکم کنید یا شاید من سواد رابطه را ندارم، کمک کنید.


مشاور: سیدامیرحسین موسوی‌‌ تبار

با سلام و تشکر از شما برای مراجعه به بخش مشاوره راسخون
 

کاربر گرامی، ممنون که این قدر صادقانه و با جزییات مشکل‌تان را مطرح کردید. مسأله شما پیچیده و عمیق است و دغدغه‌هایتان کاملا قابل درک است.
 

با توجه به توضیحات داده‌شده، سعی می‌کنم پاسخ همه‌جانبه، کاربردی و دقیق با توجه به جوانب روان‌شناختی، خانوادگی و تصمیم‌گیری به شما ارائه دهم.


بررسی روانشناختی وضعیت شما و همسرتان

ارزیابی وضعیت شما:

* هوش عاطفی و قدرت تحلیلی بالا: توضیحاتتان نشان می‌دهد نسبت به مسائل دقیق، منطقی و صبور هستید.
 

* استقلال شخصیتی: موقعیت اجتماعی و شغلی ثابت، تصمیم‌گیری مستقل تا الان و تلاش برای حل منطقی مشکلات.
 

* آسیب عاطفی از نامزدی قبلی: زخمی که هنوز برایتان بسته نشده و ممکن است تصمیم شما برای ازدواج فعلی را تحت تأثیر قرار داده باشد.
 

* احساس فریب و خیانت عاطفی: دروغ‌های همسر و پنهان‌کاری‌های مکرر، اعتماد به رابطه را از بین برده و احساس تحقیر و بی‌ارزشی ممکن است ایجاد کند.
 

* تحمل بالا و تلاش مکرر برای اصلاح فضا: با وجود مسائل متعدد، بارها تلاش کرده‌اید درک کنید، فرصت بدهید و حل‌وفصل کنید.


ارزیابی وضعیت همسرتان:

* بی‌مسئولیتی و وابستگی: نشانه‌هایی مثل وابسته بودن به خانواده، انتقال مسئولیت خرج و مخارج به شما، عدم پیگیری شغلی جدی و تکیه به خانواده و اطرافیان.
 

* دروغگویی و پنهان‌کاری: درباره شغل، درآمد، سابقه‌ی رانندگی، مشکلات جنسی و خرج پول شفاف نبوده و همیشه حقیقت را انکار یا کمرنگ کرده است.
 

* اختلال احتمالی در ارتباط و رشد شخصیتی: ناتوانی در پاسخگوی مناسب به بحران‌ها، فرار از گفتگو و مواجهه (بلاک کردن شما، قطع تماس)، احتمال اعتماد به نفس پایین و حل نشدن بلوغ روانی دوران نوجوانی.
 

* مشکلات پزشکی و جنسی: ناتوانی جنسی و پنهان‌کاری این موضوع، می‌تواند تأثیر جدی روی پایداری و صمیمیت رابطه داشته باشد و منبع تحقیر یا احساس ناکارآمدی در زندگی باشد.


مشکل اصلی کجاست؟

* نارضایتی عمیق عاطفی و نبود دلبستگی اصیل

* شکاف جدی در اعتماد و صداقت

* عدم احساس امنیت روانی و مالی

* عدم تعهد و مسئولیت‌پذیری در طرف مقابل

* تحقیر و کاهش عزت نفس در نتیجه‌ی بی‌توجهی‌ها و فرافکنی‌ها

* فقدان شریک زندگی واقعی و هم‌تراز

* بی‌توجهی خانواده‌ی همسر به حقیقت و سرزنش شما به‌جای اصلاح فرد دارای مشکل


مسیر تصمیم‌گیری؛ سوالات کلیدی قبل از هر انتخاب

* تا چه اندازه به ادامه این ازدواج با همین شرایط امیدوارید؟

* آیا تغییر همسر واقع‌گرایانه است؟ (با این همه نشانه‌های تثبیت‌شده)

* ارزش‌ها، آینده و آرامش خودتان را چقدر حاضر هستید برای اصلاح او بگذارید؟

* در صورت ادامه این روند، خودتان را ۵ سال دیگر چگونه تصور می‌کنید؟

* آیا فدا کردن خودتان برای توقع جامعه و خانواده، باعث آرامش شما یا رشد همسرتان می‌شود؟

* آیا این رابطه می‌تواند شما را در مسیر شخصی و خانوادگی رشد دهد؟


راهکار عملی و توصیه‌‌های کاربردی

۱. خودشناسی و تصدیق احساسات

* به خودتان حق بدهید که ناراحت و سردرگم باشید؛ هیچ‌کدام از احساسات شما غیرطبیعی نیست.

* به‌جای سرکوب غم، شکست یا خشم، آن‌ها را یادداشت کنید. سعی کنید واقعیت‌ها (نه آرزوها) را بپذیرید.


۲. تحلیل بدون توجیه رفتار همسر

* چک‌لیستی از رفتارهای مثبت و منفی همسرتان تهیه کنید و ببینید چند مورد واقعا برای شما قابل گذشت است. تغییر رفتارهای بنیادی (دروغ‌گویی، بی‌مسئولیتی، مشکلات جنسی و عدم شفافیت مالی) بدون میل خود فرد بعید است.

* رفتار خانواده همسر را نیز به عنوان یک متغیر پایدار در نظر بگیرید؛ نقاط قابل تغییر واقعی و غیر واقعی را تفکیک کنید.


۳. گفتگوی جدی، آخرین فرصت

* اگر فکر می‌کنید هنوز امیدی هست، در جلسه‌ای بسیار جدی (ترجیحا با حضور مشاور بی‌طرف) انتظارات، دردها، خواسته‌ها و خط قرمزهایتان را خیلی شفاف مطرح کنید. به او اعلام کنید به تغییر نیاز هست، نه فقط صبر و تحمل شما.

* برای مسیر درمانی مشکلات جنسی، مشارکت مالی/شغلی، شفافیت بر هزینه‌ها و مرزهای رابطه، توافق واضح بنویسید (حتی اگر نیاز باشد مکتوب).


۴. استقلال عاطفی و بی‌وابستگی عملی

* با خود واقعی‌تان تجدید ارتباط کنید (خاطرات، اهداف و ارزش‌های شخصی خود را یاد بگیرید). اگر سلامت روانی و آینده خودتان اولویت‌تان است، به آن پایبند بمانید.

* وابستگی به قضاوت خانواده، حرف مردم یا ترس از برچسب طلاق را رها کنید. جامعه امروز این را بهتر درک می‌کند و کم‌کم شما را تحسین خواهد کرد.


۵. استفاده از حمایت‌های اجتماعی و قانونی

* در صورت تصمیم به جدایی، با یک وکیل مشورت کنید تا حقوق مالی و اجتماعی‌تان حفظ شود.

* با افراد دلسوز و آگاه (نه صرفا خویشاوندان سنتی یا سرزنش‌گر) ارتباط بگیرید؛ حمایت عاطفی سالم بسیار مهم است.


۶. خودمراقبتی

* در این روزها، رسیدگی به سلامت جسم و روان (پیاده‌روی، ورزش، ارتباط با دوستان، مطالعه در مورد رشد فردی و زنانی که شرایط مشابهی را از سر گذرانده‌اند)  را به شما توصیه می‌نمایم.

* برای خودتان هر روز حتی ۳۰ دقیقه برای کاری که دوست دارید وقت بگذارید؛ عزت نفس‌تان را بازسازی کنید.


نکات نهایی:

* انتخاب شما میان ماندن و ساختن یا رفتن و رها شدن است؛ اما هر راهی را انتخاب کنید، زندگی و آرامش شما باید در اولویت باشد. ادامه دادن چنین رابطه‌ای بدون هیچ تغییر اساسی و شفافیت متقابل، فقط آسیب به شما و به آینده هر دو طرف است.

* شما شجاع و باهوش هستید، اجازه ندهید هیچ کس این را از شما بگیرد. گرچه سواد عاطفی و مهارت رابطه مهم است، اما از رابطه‌ یک‌طرفه هیچ‌کس سودی نمی‌برد.

* لازم است بعد از تصمیم جدی، حتی اگر "طلاق" می‌گیرید، مدتی را به ترمیم عزت نفس و بازسازی روان خود بپردازید تا بتوانید با شادابی و سلامت بیشتری وارد مرحله جدید زندگی، چه تنها چه با فردی جدید، شوید.

* توجه: اگر همچنان در انتخاب مردد هستید، مشاوره حضوری یا آنلاین با یک روانشناس متخصص ازدواج و خانواده با حضور هر دو نفر توصیه می‌شود.



Send Comment
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.