درست در اولین سال قرن بیستم میلادی فیزیکدانی آلمانی به نام پلانک ایده‌ای جدید در علم فیزیک را به انجمن فیزیک آلمان و از آن طریق به جهان عرضه نمود، چیزی که کمی دیرتر

بعد از نیوتون درباره‌ی چگونگی رسیدن به کشفیات و یافته‌های دوران‌سازش سؤال شد. وی پاسخ داد: «همواره با تفکر کردن درباره‌ی آن‌ها، موضوع را پیوسته در برابر خودم می‌نهادم و

در سال 1907، مینکوفسکی کتابی با عنوان فضا و زمان تألیف کرد، که وی در آن این موضوع را روشن کرد که زمان را باید در حکم بعد چهارم تلقی کرد. وی نشان داد که نه زمان و نه

اینشتین در سال 1905 چهار مقاله برای آنالن‌دِر فیزیک فرستاد. این مقاله‌ها به معنای واقعی کلمه جهان را تغییر دادند. شاهکار فکری اینشتین در تاریخ عقل بشر بی‌همتا از کار درآمد.

اینشتین در سال 1905 چهار مقاله برای آنالن‌دِر فیزیک فرستاد. این مقاله‌ها به معنای واقعی کلمه جهان را تغییر دادند. عنوان یکی از این مقالات که در آنالن‌دِر فیزیک

اینشتین، در حالی که این تغییر مسیر را تکمیل کرده بود، به موضوع‌های بنیادی‌تر برگشت. عنوان مقاله‌ی بعدی وی عبارت بود از «درباره‌ی حرکت ذرات کوچک معلق در

طبق مشاهدات در جهان ما چهار نیروی بنیادی وجود دارد. 1- نیروی گرانش 2- نیروی الکترومغناطیس 3- نیروی قوی هسته ای 4- نیروی ضعیف هسته ای.

شاید بتوان در یک تعریف، فیزیک را کشف قوانین حاکم بر طبیعت بی‌جان و بیان آن به زبان ریاضی دانست. قید بی‌جان جنبه‌هایی از هستی که متافیزیک یا فوق طبیعت نامیده می‌شوند

صوت در نتیجه‌ی ارتعاش مولکول‌های هوا به وجود می‌آید. در واقع چون هوا یک سیال و نیز یک گاز است تمایل دارد که مولکول‌های خود را به گونه‌ای نوزیع کند که

به نظر می رسد که جریان هایی از انرژی در پیرامون تمام موجودات زنده و حتی اشیای بی جان وجود دارد که بسته به حالت و وضعیت آن موجودات یا اشیاء طرح ها و