The current route :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
ادبیات دفاع مقدس
آخرین نماز
دوستی داشتم به نام غلام پرهادزاده اهل تهران که از سربازان قدیمی گروهان بود، هم دوره ام نبود و برخلاف من که سرباز ترابری بودم، در گروهان پیاده خدمت می کرد و
ادبیات دفاع مقدس
نمازو دیدار خدا
سال های اول جنگ که آبادان در محاصره دشمن قرارداشت، گردان 153 به فرماندهی سرهنگ «امیری» از تیپ 2 لشکر 77 که من هم از نیروهای آن بودم،
ادبیات دفاع مقدس
صید ماهی صُبور
رفتار امدادگر برای همه عجیب بود. محوطه که آرام می گرفت او ناآرام می شد. برانکارد را رها می کرد و فرز و چابک کنار شط می رفت.
ادبیات دفاع مقدس
رد چرخ ها
روی پتوها کف اتاق بزرگی دراز کشیده بودیم و منتظر بودیم حمله به پایان برسد و به پشت جبهه منتقل مان بکنند.
ادبیات دفاع مقدس
آقای قندی نمکی
نماز که تمام شد به جای تقبل الله گفتم: «من هم می آم.» ترسیدم دیرتر بگویم، تصمیمم عوض شود. مصطفی انگار جبهه ملک باباش
ادبیات دفاع مقدس
یک صبح تا ظهر، جنگ
سومین روز عملیات کربلای پنج بود. نصفه شب رسیده بودیم پشت جاده شلمچه بصره. گفته بودند در دل خاکریز کوتاه سنگر بکنید.
سایر شهدا
علی؛ یکی از هفتاد دلاور
روز جمعه نهم مرداد 1388 برای زیارت شهدای غریب غائله «پاوه» به یادمان شهدای پاوه ـ که در 26 مرداد 1358 به شهادت رسیده و در همان خاک آرمیدهاند
ادبیات دفاع مقدس
عباس! روزی که برفهای کردستان رابرای غسل شهادت ذوب کردی، شهیدشدی
در حرم امام رضا(ع) بودم و نگاهم به گنبد طلایی و بارگاه ملکوتیاش بود که ناگهان تلفنم زنگ زد. «حاج عباس عاصمی» بود.
ادبیات دفاع مقدس
صدای تیر خلاصها را میشنیدم
در عملیات «رمضان» در منطقۀ «شلمچه» مجروح شدم. تیر به مچ پای چپم خورد. به عنوان نیروی کمکی «تیپ 17» قم وارد عملیات شدیم.
ادبیات دفاع مقدس
شهادت با بمب شیمیایی میخواهم
مجروحیت شیمیایی: بیست وچهار بهمن هزار وسیصد وشصت وچهار- نهر علیشیر- سنگر اطلاعات عملیات لشکرثارالله(ع)