The current route :
#تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
گفتگو
جگرمان سوخته بود...
آنچه كه آزارش مي دهد، بيش از آنچه كه درد جسمي باشد، كج فهمي ديگران درباره عمق درد او و همدردان اوست كه هنوز گمان مي برند او دچار بيماري واگيرداري است و در مجامع از او دوري مي كنند. اين رنج جانكاه را فقط...
گفتگو
تسكين درد با نيش زنبورها
شادماني و نشاط چنان در صدايش موج مي زند كه اگر تك سرفه هاي خشك او نبود، باور نمي كردي بمبهاي مرگ آور دشمن خونخوار، سلامتيش را از او گرفته است. سخت نفس مي كشد و درد، استخوانش را مي دَرَد، اما شادمانه به...
گفتگو
شكوه صبر و جلال مقاومت
توانايي آدمي به ويژه كساني كه پايبند آرماني الهي و سترگ هستند، به اندازه كهكشانها، بيكران است. گويي آدمي تنها موجودي است كه با رنج، كاستي نمي گيرد و آن قدر بزرگ مي شود كه ديگران تصور رسيدن به جايگاه او...
گفتگو
نماد مظلوميت ايران(2)
بله، من بودم و جريان تمام جلسات را ثبت كردم. در آذر سال 3 8، كنفرانس ساليانه سازمان O.P.C.W(سازمان منع سلاحهاي شيميايي) در هلند تشكيل شد. من و آقاي صالح پور اقدام به عنوان نمايندگان انجمن دفاع از حقوق...
گفتگو
نماد مظلوميت ايران(1)
دردمند است و با تجربه، هنگامي كه از درد خود مي گويد، به هيچ وجه سهم خواهي براي خود ندارد، بلكه خود را به عنوان نماينده بيش از هشت هزار مصدوم شيميايي سردشت مطرح مي كند. دلسوخته است و دلسوز. باشد كه كلامش...
گفتگو
غير ممكن، بي معناست...
مصائب و مسائل سردشت را به نيكي مي شناسد و مؤلف تنها كتاب مفصل، «بوي ناآشنا»، از خاطرات بمباران شيميايي سردشت است. پاسخهايش دقيق و مستند هستند. او مي تواند به عنوان يكي از موثق ترين و دقيق ترين افراد در...
گفتگو
عاشق وطن
تجربه هولناك از دست رفتن نيمي از خانواده در بمباران نخست، ذره اي به روحيه مقاوم و عشق او نسبت به سرزمينش خدشه وارد نكرد. او نيز همچون ديگر مردمان سردشت ماند و تاوان مقاومت خود را با مصدوميت خود و بقيه...
گفتگو
حرفهای یک جانباز شیمیایی(2)
نه، برادرم كه تبريز بستري بود. محل خدمتم كرمان بود. يك ماه بيست روزي داداشم را بردم كرمان، آب و هوايش خشك بود، حالش بدتر شد. دائما هم به من فشار مي آورد که پدر و مادرمان كجا هستند. من هم مي گفتم آنها را...
گفتگو
حرفهای یک جانباز شیمیایی(1)
لحنش محكم است و كوچك ترين رد اندوهي در آن وجود ندارد. وقتي هم كه انتقاد مي كند، كمترين گلايه اي را احساس نمي كني. محكم و با صلابت حرفش را مي زند و از دشواري ها چنان عبور مي كند كه گويي موج سواري زبده است...
گفتگو
ما با درد خود آشناييم...(3)
براي من اين سئوال مكرر مطرح شده كه چطور ممكن است يك آدم سالم در انجمن حمایت ازمصدومین شیمیایی بتواند بهتر از كسي كه هم خودش دائما با تنگي نفس و سوزش پوست و ناراحتي اعصاب درگير است و خانواده اش هم جلوي...