عطش و آتش
هر دو سرشار از عطش در آرزوی آتش‌اند هر دو مشتاق و غزل خوان رو به سوی آتش‌اند گاهی از آیینه می‌گیرند رد روشنی گاه چون پروانه‌ها در جست وجوی آتش‌اند
Wednesday, December 21, 2016
عطش نوش اشک‌ها
تکلیف چیست غیر فراوان گریستن از آسمان بریدن و باران گریستن با ابرها بگو که برایم غزل شوند وقتی که چاره نیست بدین سان گریستن
Wednesday, December 21, 2016
عصر عاشورا
قتلگاهی ست پر از داغ و نظرها نگران ظهر تب دار، از این داغ مهیا نگران دشت‌ها را همه چشم است، همه حسرت و آه
Wednesday, December 21, 2016
عالم عشق
در عالم عشق فارغ از خوف و خطر هم دل بدهند و هم سینه و سر این است دلیل سربلندی در عشق عباس دو دست داد و زینب دو پسر
Wednesday, December 21, 2016
عاشورا
هی ورق زد دقیق این غم را پشت هم هی حروف را رد کرد دم گرفت ومیان همهمه‌ها صفحه صفحه لهوف را رد کرد
Wednesday, December 21, 2016
صدای زخمی تو
کاروان رفت و موج موج سکوت، بر لب تشنه خیز صحرا ماند آه از آن خیمه‌های سوخته دل، شانه‌های تکیده... تنها ماند کاروان رفت و دشت خالی شد نیزه‌ها...
Wednesday, December 21, 2016
صدای درد
صدای درد به آن سوی زور و زر نرسید صدا مقابل خود ماند دورتر نرسید صدا نجیب‌تر از قطره‌های باران بود ولی به هرزه علف‌های کور و کر نرسید
Wednesday, December 21, 2016
صدا در سينه‌ها ساكت
صدا در سينه‌ها ساكت كه اينك يار مى‌آيد ز راه شام و كوفه عابد بيمار مى‌آيد غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش به چشم آيينه ايزدنمايى تار مى‌آيد
Wednesday, December 21, 2016
صبح یازدهم
صبح شد، بعد از آن ظهر گرما بعد از آن شب، شب خشم دریا ما کجاییم؟ خوابیم شاید... نه درست است، آن دشت، صحرا
Wednesday, December 21, 2016
صاعقه‌ی فریاد
فریاد زن بی صاعقه می‌مانست، خنجر به قلب تیره‌ی طوفان زد ابر سیاه تیره به خود پیچید، از درد گریه کرد، و باران زد خورشید در میانه‌ی دشت افتاد،...
Wednesday, December 21, 2016
شهر سرشار شهادت
عاقبت جان تو در چشمه‌ی مهتاب افتاد پیچشت داد خدا، در نفست تاب افتاد نور در چشمه‌ی ظلمت زده‌ی چشمت ریخت خواب از چشم تو ای شیفته‌ی خواب افتاد
Wednesday, December 21, 2016
شهدای نماز عاشورا
در این مطلب راسخون به شعری درباره نماز - شهدای نماز عاشورا از رضا شیبانی و چند اثر دیگر از این شاعر می پردازیم .
Monday, December 19, 2016
شولای آتش
پلکی بزن که چشم بچرخاند بر این کویر تشنه‌ی بی پایان از لابه‌لای پلک شما خورشید، از گوشه‌ی دو چشم شما باران بانو صدای شیونتان در باد دیگر امان...
Monday, December 19, 2016
شوق تبسم
سپید و سرخ کجا پر زدی کبوتر من؟! کجا شکفته‌ای یاس پر پر من؟! چقدر دامنم از عطر گریه‌ات خالی است بهشت کوچک من! غنچه‌ی معطر من!
Monday, December 19, 2016
شعر عاشورا
در امتداد آتش درخیمه‌های عشق، درلحظه‌های کرب و بلا شعله می‌کشید دیروز در سقیفه و امروز کربلا، تاریخ زخم‌تان به کجا شعله می‌کشید؟ سر تا به پا...
Monday, December 19, 2016
شعر بلند زمانه
خورشید می‌تابد از دور با حالتی غمگنانه بر خیمه‌هایی که دارند از کوچ سرخی نشانه این قرص سرخ مدور انگار یک تشت خون است وز سینه‌اش می‌تراود هرم...
Monday, December 19, 2016
شجاعت مطلق
میان صاعقه‌ی نیزه‌ها کسی به روشنایی شهید آب فکر می‌کند به معصومیت کوچک گهواره‌ای که جسارت سایه‌های سمج را تاب نیاورد به سایه‌ی لرزان دخترکی
Monday, December 19, 2016
شب بود و ستاره‌های خسته
شب بود و ستاره‌ها خسته بر خیمه‌ی مه دخیل بسته اندیشه‌ی خواب باغ را برد تا ریزش برگ‌های خسته این موج نگاه آرزو را
Monday, December 19, 2016
شام بی ستاره
مشتاق و دل سپرده و ناآرام، زین کرد سوی حادثه مرکب را چون دوست داشت کشته ببیند دوست، آن جان از شعور لبالب را در هرم آفتاب شکیبایی، آن روح باطراوت...
Monday, December 19, 2016
سیراب
آنک ز عمق فاجعه سیراب از عطش برگشت دل شکسته و بی تاب از عطش ای کوه، دل شکسته و بی تاب از چه‌ای؟ با من بگو چگونه شدی آب، از عطش
Monday, December 19, 2016