The current route :
بهترین زمان سال برای قلمه زدن
غذاهای محلی مشهد؛ آشنایی با غذاهای سنتی مشهد
بیمه عمر شامل چه نوع فوتی می شود؟
"امام زمان (عج) در بیتالمقدس: چه میکند، چرا میآید، و چه تغییری ایجاد میکند؟"
محمد طالب آملی شاعر بزرگ پارسی و استادی مسلم در نوشتن انواع خطوط ایرانی
ایمان زنده: درسهای اخلاقی از امام حسن عسکری علیهالسّلام
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 1؛ ماده 3: «مفاهیم»
هتلهای محبوب ایرانیها در آنتالیا کدامند؟
ردپای رفتاری یک جاسوس یا عامل
تروریسم به روایت حقیقت؛ ایستادگی ایران در برابر سیاستهای دوگانه غرب
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
تاریخ تولد امام زمان(عج)
پیش شماره شهر های استان گیلان

گامهای استوار
در عملیات کربلای پنج، مقرّ مهندسی، توسط دشمن شیمیایی شد و تعدادی از بچه ها شهید و مصدوم شدند. بعد از چند ساعت، ما را برای احداث یک جاده به کنار نهر جاسم، اعزام کردند. قرار بود جاده ای در کنار نهر احداث...

خنده با دیده ی تر!
اندک اندک بوی عملیات خیبر به مشام می رسید. رزمندگان در انتظار آهنگ عملیات و یورش جانانه، لحظه شماری می کردند. آن روزها در مهندسی تیپ نزد شهید «حمید شمایلی» بودم و عزمم را جهت شرکت در عملیّات، آن هم به

روزهای حماسه (3)
یک شب که از خط برمی گشت، پشت فرمان از شدت خستگی خوابش می برد در فلکه اهواز ماشینش به درخت برخورد کرده و چپ می شود سیّد علی از شدت خستگی از خواب بیدار نمی شود. صبح متوجه می شود که چند ساعت قبل

سختی های اسارت
آخرین یگانی که دستور عقب نشینی را دریافت کرد ما بودیم. آن هم زمانی که با تمام نفرات در منطقه ی شیب نیسان (منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی) در محاصره کامل عراق افتاده بودیم، گروه ما سیصد نفر می شد. از ظهر...

روزهای حماسه (2)
آتشی که عراقی ها روی بچه ها می ریختند، کلافه شان کرده بود. تو گویی از زمین و آسمان آتش می بارید. فشار بیش از حدی هم از لحاظ روحی و روانی، به بچه ها وارد می شد و در این وادی آتش و خون و جنگ اعصاب

روزهای حماسه (1)
در هر عملیّات شهید همّت سخت ترین کارها را بر عهده می گرفت. در تمام مأموریت های سنگین، اگر نگویم نفر اوّل بوده، یکی از افراد درجه ی اولی بود که مأموریّت های سنگین را بر عهده می گرفت. از جمله ی این عملیّات...

کمبود مهمات
زمانی که نیروهای ارتش به منطقه وارد شدند، علی برای جبران کمبود شدید مواد غذایی و مهمّات، به سراغ آن ها رفت. فرمانده وقتی سماجت علی را برای گرفتن مهمّات دید، بخشنامه ای نشان داد که بنی صدر دستور داده بود...

مثل کوه
در منطقه کردستان، خورشید کم کم رو به غروب بود. پایگاه ما منطقه حائلی بود میان سدّ بوکان و شهر بوکان. ما در پایگاه شماره ی یک یا اصطلاحاً توپخانه بودیم. حول و حوش ساعت پنج بعد از ظهر بود که به پایگاه ما...

بوی خون و باروت
چند روز بعد حسین رضوانیان و عده ای از بچه ها از مرخصی آمدند. دو روز قبل نیز مهرابی- فرمانده ی دسته ی خمپاره- ساعت دو نیمه شب با عجله به اتاق آمد و گفت: «جلیل وفا کجا خواب است؟ زود بیدارش کنید.»

شیران طریقت
سرم را بالا آوردم ببینم در خط عراق چه خبر است که دیدم یک عراقی با آر پی جی به سمت من نشانه رفته. رفتم زیر آب. گرمی و نور گلوله را که دقیقاً از بالای سرم رد شد، احساس کردم.