0
The current route :
مثل آنها باشيم سایر مقالات

مثل آنها باشيم

در عمليات خيبر پشت خاکريز بوديم در حالي که داشت خشاب تفنگش را پر مي کرد رو کرد بهم و گفت مهدي اين آخرين خشاب من است! خيلي تعجب کردم، قمقمه اش را گرفتم و کمي آب خوردم و به او پس دادم اما نگاهم به محمدرضا...
پيکري بر آسمان سایر شهدا

پيکري بر آسمان

• سال 1341 محله نوخواجو نوزادي را در آغوش گرفت که نامش را عباس نهادند. • الله اکبر، تکبيره الاحرام و اين صداي کودکي عباس بود که مأذنه هاي مسجد محله نوخواجو شنيده مي شد. • از همان کودکي مقيد به انجام...
نُه منهاي دو مساوي با عددي بهشتي ادبیات دفاع مقدس

نُه منهاي دو مساوي با عددي بهشتي

اواخر سال ۵۸ يا اوايل سال ۵۹ مسألة کردستان به‌طور جدي پيش آمد. آن‌موقع «علي‌اکبر محمدحسيني» و سي‌چهل نفر، رسماً عضو سپاه نبودند، ولي همه در رفتن به کردستان مصمم بودند. در خرداد سال ۵۹ و پيش از شروع جنگ...
مادر، جوان شهيدش را شناخت! ادبیات دفاع مقدس

مادر، جوان شهيدش را شناخت!

شيميايي بود. از شش سال سختي جراحي‌هايش در خارج مي‌گفت. 67 سانت از روده‌‌اش نبود. مي‌گفت، با همين دست‌هايش 250 شهيد را از زير خاك بيرون آورده و همين‌قدر كه دعاي پدر و مادر شهدا پشتش است، براي آخرتش كفايت...
كبوترها مرثيه‌ مي‌خواندند! ادبیات دفاع مقدس

كبوترها مرثيه‌ مي‌خواندند!

کلاس دوم راهنمايي، در مدرسة شهيد «مدرس» الوکلاته درس مي‌خواند. هر صبح، در گرگ ميش هوا، چهار کيلومتر پياده مي‌رفت و در تاريکي غروب برمي‌گشت. چهل تا کبوتر داشت، عاشق کبوترهايش بود. از مدرسه که برمي‌گشت،...
صداي چهل شهيد به هم بسته! ادبیات دفاع مقدس

صداي چهل شهيد به هم بسته!

اسفند سال 60 بود؛ يعني درست يک سال پس از شهادت عمويم، من در پادگان «المهدي(عج)» چالوس، يک لحظه از اتوبوس چشم برنمي‌داشتم. نيروها يکي‌يکي سوار اتوبوس مي‌شدند و من هم‌چون کبوتري پر و بال بسته، براي رهايي...
شهدا با خود بركت آوردند! ادبیات دفاع مقدس

شهدا با خود بركت آوردند!

در زندگي ما کم نيستند لحظه هايي که عادي يا غير عادي، ما را پَر مي دهند به يک جاي دور؛ جايي که انگار با همة دور بودنش، همين نزديکي‌هاست، جايي که با تمام وجود حسش مي کنيم، مي شناسيمش و برايمان آشناست. مطالب...
سقوط آزاد از تخت عذاب سایر شهدا

سقوط آزاد از تخت عذاب

پس از آموزش‌هاي روزانه، عرق ريختن در ميدان فوتبال و واليبال، بعضي‏ها هم سرکشي‌ها به قسمت‌هاي مختلف لشکر و ديد و باز ديد از دوستان، بچه‌ها سينه‌خيز و کشان کشان، خودشان را به آسايشگاه مي‌رساندند. داخل آسايشگاه...
دوازده روز پوتين‌ها پايمان بود! ادبیات دفاع مقدس

دوازده روز پوتين‌ها پايمان بود!

اشاره: از لرهاي دلاور و اهل شهر دهدشت استان كهكلويه و بويراحمد است. در بسياري از عمليات‌هاي جنگ حضور داشته و اينك بازنشستة سپاه است. از سوم دبيرستان وارد جنگ شده و در والفجر مقدماتي شركت داشته است. سال...
پلاک آشنا /صیاد دل ها(شهید علی صیاد شیرازی) علی صیاد شیرازی

پلاک آشنا /صیاد دل ها(شهید علی صیاد شیرازی)

پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه به دانشکده افسری راه یافت و موفق به اخذ مدرک لیسانس از آن دانشکده شد. * سال 1352 جهت ادامه تحصیل و گذراندن دوره های تخصصی هواسنجی بالستیک و توپخانه به امریکا نقل مکان کرد....