The current route :
دغدغه ها و توصیه ها ی رهبر معظم انقلاب در حوزه هوش مصنوعی
معرفی هتل های نزدیک حرم امام رضا (ع)
تاثیر بازدارندگی نماز در انجام گناه
نگاهی به امکانات هتل عباسی اصفهان
چگونه به نماز عشق بورزیم؟
امتیازات تشیع نسبت به سایر مذاهب چیست؟
مقاصد پرطرفدار برای سفرهای نوروزی
تغییرات قیمت هتل قصر مشهد در هر فصل
چرا آیین زرتشت، دین کاملی نیست؟
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق و سالن پذیرایی
تاریخ تولد امام زمان(عج)
عواملی که باعث شدن حضرت فاطمه(س) در تاریخ ماندگار شوند؟
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان

گذری بر زندگی شهید ابوالفضل علیزاده(بخش اول)
شهید ابوالفضل علیزاده متولد ۳ خرداد ۱۳۳۹ در شهر تهران به دنیا آمد. خانواده شهید در شهر چهاردانگه استان تهران زندگی می کنند. دوران کودکی و نوجوانی شهید علیزاده همزمان با شروع سالهای اول مبارزه با رژیم طاغوت...

بیقرار
مسئول برش شده بود. قیچی از دستش نمیافتاد. چند لایه پارچه را میچیدند روی هم و برش میزدند. برش با دست سخت بود؛ اما چارهای نبود. قیچی برقی نبود و دست باید جور قیچیهای بزرگ و سنگین را میکشید...

دلم هوای عباس(ع) روکرده
اومدگفت: «خیلی دلم گرفته. روضه می خونی؟ شاید دیگه فرصت نباشه!»
گفتم: «برو شب عملیاته، خیلی کار دارم.»
رفت و با دوستش برگشت. اصرار که فقط چند دقیقه! سهتایی نشستیم. گفتم: «چه روضهای؟»

شهردار
آن شب کار شستن ظرفها به عهدهی حاجی بود. هر چند شب یکبار نوبتش میشد. یکسره این طرف و آن طرف میدوید، شناسایی، تحویل گرفتن نیرو، ترخیصشان... دائم به خط میرفت و هزار کار و گرفتاری؛ ولی یکدفعه نشد شهرداریاش...

لبخند به یاد ماندنی
اسد نرم خندید و گفت:« راست میگه بچه ها! باید بودین و می دیدین. وقتی عبود گوش هاش رو گرفت و از جا بلندش کرد، پاهاش تو هوا تاب می خورد». لبخند از روی لب های سیف الله پرید:« خدا ذلیلش کنه. گوش برام...

آخرین گلوله
هنوز نگاهم به رضا و حسین که جواد را با خود می برند خیره مانده بود که ناگهان گلوله ای درست روی بدن پر زخم جواد جا خوش کرد. هاج و واج نگاهشان می کردم. در یک چشم بر هم زدن، انگار سه نفریشان پودر شده بودند...

جزیره
بلم آهسته و آرام راهش را از میان آب های کف آلود باز کرد. از بین نی های سبز وسوخته گذشت و پیش رفت. ایستادم و دستم را سایبان چشم هایم کردم. همه سو آب بود و مه. سرهای نی های بلند در مه گم بودند. بادی وزید...

صلوات، خیرات اموات راننده تاکسی
اتوبوسها خیلی وقت پیش رفته بودند و من از اعزام جا مانده بودم. تا بروم ساک و لباسها را از مسجد بردارم، خیلی طول کشید. چارهای نداشتم، مگر اینکه بیخبر به جبهه بروم. کسی به من اجازه نمیداد، نه پدر، نه...

محرم در اسارت
در اردوگاه بودیم، دشمن یکی از برادران آزاده را زیر فشار قرار داد که به امام خمینی توهین کند. آن دشمن کینهتوز میگفت: «باید به رهبرت اهانت کنی وگرنه رهایت نمیکنم.» شکنجه را بیشتر کرد؛ اما ایشان مقاومت...

قاتل
هل خوردم و محکم با صورت چسبیدم زمین. تراشه های چوب کف دستم را خراش داد. خون از بینی ام راه افتاد. گرمی آن را پشت لبم احساس کردم. سر بالا کردم. سرباز خلیل مثل شمر ایستاده بود بالای سرم. دندان هایش را...