The current route :
رونمایی از نسخه بدون سانسور زندگی: اعترافات ما در دادگاه قیامت
کدام مسیرهای قطار رجا بیشترین مسافر را دارند؟
هجرت قرآنی: راهنمای اخلاق و عمل در دنیای امروز
اتحاد مقدس؛ سپر پولادین ملت ایران در برابر توطئههای دشمن
پنج وسوسه بزرگ شیطان و چگونگی مقابله با آنها: از بهشت تا دنیای امروز
آیت الکرسـی در خوشنویسـی
نفوذ با حربه دلسوزی برای مردم
محمود فرشچیان: از اصفهان تا جاودانگی؛ روایت زندگی، هنر و میراث ماندگار استاد نگارگری ایران
ابوعثمان عمرو بن بحر مشهور به جاحِظ، خوشنویس، ادیب اهل بصره
یزدانی شیرازی نستعلیق نویس صاحبنام سده سیزدهم هجری
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
متن کامل زیارتنامه امام رضا علیه السلام + صوت و ترجمه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
پیش شماره شهر های استان گیلان
پیش شماره شهر های استان تهران
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟

مرد کارهای بزرگ
نزدیک به ده ماه از حضور« محمد» در جبهه می گذشت. وقتی ما به او اصرار می کردیم به مرخصی برود، پاسخ می داد: « من در شرایط فعلی اصلاً اعتقادی به مرخصی ندارم. در شرایطی که ناموس ما در گرو وضعیت جنگ است و هر

تا آخر ایستاده ام
به فرماندهی شهید برونسی از مشهد عازم جبهه بودیم. راه آهن مشهد مملو از نیروهایی بود که به انتظار حرکت قطار ایستاده بودند. نیروها توسط حاج برونسی سازماندهی شده و سوار قطار می شدند. فردی نزدش آمد و گفت: «...

برای او کارش مهم بود
دانشجویان دانشکده ی افسری، معمولاً اهل شهرهای مختلف هستند. از این میان، دانشجویانی که خود یا اقوامشان در تهران زندگی می کردند، بچه های شهرستانی را راضی می نمودند که در روزهای تعطیل به جای آن ها نگهبانی...

به جای 15 نفر
یکی از همرزمان اکبر تعریف می کرد: زمانی که حجم آتش دشمن خیلی بالا بود و مرتب توپ و خمپاره به زمین می خورد و ما همگی سنگر گرفته بودیم، اکبر بدون توجه به آتش سنگین دشمن، مشغول تعمیر ماشین های آمبولانس شده...

پرتاب چهل گلوله ی خمپاره
جا خوردم وقتی دیدمش، توی نانوایی بود. داشت شاگردی می کرد. اولش باورم نشد. رامین در کار سابقه دار بود. قبلاً توی مغازه آلومینیوم سازی کار کرده بود. از چاه و چاه کنی هم سر در می آورد. می گفت:

خواب در حین صحبت!
گله می کرد که: « بچه ها آن جا لت و پار افتادن، هیچ کسی نیست جمع و جورشون کنه، هیچ کسی نیست اقلاً یک پانسمانشان بکند، آن وقت من را به زور نگه داشتین این جا، کار دفتری بکنم خیرِ سَرم. من نمی مونم این جا....

وجدان بیدار
حاج همت در برابر جان بچه های مردم احساس مسئولیت می کرد. کیلومترها جلوتر از نیروهای تحت امرش می جنگید، حاضر بود حتی در پوتین بچه بسیجی ها آب هم بخورد. فرمانده ی جان بچه ها بود. به آن ها عشق می ورزید، ولی

همه فن حریف
در جریان بازسازی منزل محرومین در اوایل انقلاب، با هم کار می کردیم. زمان بازسازی خانه ای در اسلام آباد خاک زیادی در کوچه ریخته بود که در رفت و آمد مردم مشکل ایجاد می کرد. یک شب تصمیم گرفتیم خاک ها را از...

مرد الوار بر دوش!
در تابستان 1360 در کنار شیرمردان و رزمندگان پرشوری چون اصغر معصومی، حبیب الله دهدار ابراهیمی، حمدالله زارعی، رحیم مسعودنیا و... که همگی به لقاالله پیوستند، در جبهه ی شوش بودیم. شب ها به حفر شیار و زدن...

کمتر به مأموریت برو!
« حاج آقا» مدارس چهارده معصوم( علیهم السلام) را غالباً در حاشیه ی شهر و مناطق محروم احداث کرده اند. از مدیر یکی از این مدارس شنیدم که می گفت: « اگر این مدرسه در این جا ساخته نمی شد، فضای آموزشی دیگری در...