The current route :
غلامعلی اصفهانی بزرگترین خوشنویس و نساخ قاجاری
پرتو اصفهانی نسخنویس و شاعر قاجاری
میرزا غلامرضا اصفهانی خوشنویس دوره قاجاری
اشرف الکتاب استاد مسلم خط نسخ در دوره قاجار
شبهه پردازی حول برنامه هستهای؛ واکاوی یک دیدگاه غلط
محمد بن ابوالقاسم اصفهانی خوشنویس دوره قاجار
محمد هادی مازندرانی مولف و خوشنویس دوره صفوی
محمدعلی وفا خوشنویس صاحب نام اصفهانی
آیه 49 سوره حجر به خط ثلث
آیه ۱۰۳ سوره انعام به خط ثلث
نحوه خواندن دعای علقمه برای گرفتن حاجت
کرامات حضرت عباس علیهالسلام
چرا شله زرد آب میاندازد؟ روشهایی برای حل آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نحوه خواندن نماز امام حسین(ع) برای گرفتن حاجت
نماز کن فیکون روز جمعه چگونه خوانده می شود؟
طرز تهیه حلوا ساده و مجلسی برای 4 به روش قدیمی با ظاهر امروزی
متن کامل زیارت ناحیه مقدسه با خط درشت + صوت و ترجمه
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن

كار آتش
كار آتش به صبح معركه بگداختن است نَفس سركش هدفش كار خرد ساختن است علّت غفلت انسان ز خدا، آز و هواست

کيست اين پنهان مرا در جان و تن
کيست اين پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گويد سخن؟ اين که گويد از لب من راز کيست بنگريد اين صاحب آواز کيست

کوه عصیان به سر دوش
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود من به دنبال دل خویش دویدم افسوس

کجاست؟(رمضان)
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟ آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست

قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است جدایی از سحر و محفل دعا سخت است برای دیده شب زنده دار خود گریم قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است

قدر و بها
هر كه عارى از ريا گردد صفايش مى دهند چون كه گردد باصفا بر ديده جايش مى دهند اهل تقوا را به محشر امتياز ديگريست گرچه اين جا بيشتر جام بلايش مى دهند

غرق گنه
غرق گنه نااميد مشو زدرگاه ما كه عفو كردن بود در همه دم كار ما توبه شكستى بيا هرآنچه هستى بيا اميدوارى بجوى زنام غفار ما

عفو بی حساب
بر عفو بی حسابت این نکته ام گواه است گفتی که یأس از من بالاترین گناه است من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم تنها توئی پناهم لا تَقنَطفوا گواه است

عرق شرم به رویم
جاریست چو باران عرق شرم به رویم از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟ ترسم نگذارند به فردای قیامت یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم

طوباى صحيفه
به سر افتاده سوداى صحيفه به دل برپاست غوغاى صحيفه نمىيابيم راه رستگارى مگر باشيم داناى صحيفه