The current route :
قد کشیدن برج ایفل در تابستان واقعیت دارد؟
آیا هوش مصنوعی در هر بار چت کردن آب مصرف می کند؟
وقف، بیداری و جهاد؛ میراث ماندگار تمدن اسلامی و جبهه مقاومت
در تشییع جنازه چه بگوییم
وقف و افق آینده؛ راهبرد اسلامی برای توسعه پایدار و پیشرفت تمدنی
وقف و سنت نبوی؛ نسخه جاودانه اسلام برای مهرورزی و عدالت اجتماعی
زمان مناسب بیدار کردن نوزاد برای شیر خوردن
هر آنچه درباره کوچک ترین کشور جهان باید بدانید
چرا برخی نوزادان در شیر خوردن مشکل دارند؟
عجیب ترین حیوانات ایران و جهان
نحوه خواندن نماز والدین
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
طریقه خواندن نماز حضرت رسول(ص) برای طلب حاجت
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
خسوف و كسوف در زمان غیرطبیعی

غصه و غم
بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته مانم آيا با كه گويم اين غم جانكاه را؟

عزاى صادق آل پيمبرست
زين ماتمى كه چشم ملايك ز خون، ترست گويا عزاى صادق آل پيمبرست يا رب چه روى داده، كزين سوگ جانگداز خلقى پريش خاطر و دلها پر آذرست

صبح محشر
عالم ز آه تیرهتر از صبح محشر است خون جگر به دیده آل پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است

شرح غم
صبا بگو به فاطمه شرح غم زمانهام که خون ز جور دشمنان شد دل غمگنانهام چنان که درب خانهات سوخت در آتش ستم آتش کینه شعله ور گشته به درب خانهام

شانهاش خم بود
همان امام غریبی که شانهاش خم بود به روی شناه پیرش غم دو عالم بود میان صحن حسینیه دو چشمانش همیشه خاطره ظهر یک محرم بود

سالها آب شدم
سالها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا کاش میکرد دمی شرم ز جد و پدرم

داغ صادق
داغ صادق شرر سینهام افروخته کرد جگری سوخته یاد از جگر سوخته کرد جگری سوخته کز داغ بر افروخته بود باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود

داغ حضرت صادق
لبالب شد ز خون دل اياغ حضرت صادق دلم چون لاله مىسوزد ز داغ حضرت صادق چو در خاك مدينه زائرش منزل كند از جان به هرجا اشك مىگيرد سراغ حضرت صادق

تیر غم
ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند ز دیدهام همه شب اشک دانه دانه گرفت

به غمزهای نظرت صد مه و ستاره کشید
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید