0
The current route :
يك عادت خوب براي بچه ها کودکان

يك عادت خوب براي بچه ها

در جايگاه پدر و مادر، ما سعي مي كنيم كه به فرزندانمان رژيم غذايي سالمي را بدهيم، اما متأسفانه اين كار هميشه هم راحت نيست. بچه ها شيفته شيريني جات هستند، و به خوردن غذاهاي سالم كه البته ممكن است مزه خيلي...
سوالاتـي كه والدين از جـواب دادن به آن‌هـا عاجـزند کودکان

سوالاتـي كه والدين از جـواب دادن به آن‌هـا عاجـزند

در حالي كه فرزندتان از مدرسه تعطيل شده، توي ترافيك سنگين مسير خانه گير كرده‌ايد و فكر مي‌كنيد براي ناهار چه چيزي تهيه كنيد ناگهان فرزند 7 ساله‌تان با صداي بلند مي‌پرسد: «مامان چرا آسمون آبيه؟»
نکاتي در مورد حمام کردن کودک نوپا کودکان

نکاتي در مورد حمام کردن کودک نوپا

حمام مي تواند زماني براي تفريح و شادي براي شما و کودک نوپاي تان باشد. نکاتي را که در زير مي آيد به خاطر بسپاريد تا براي کودکتان هيچ مشکلي پيش نيايد: * اولين و مهم ترين قانون اين است: هرگز کودک نوپايتان...
غذاهايي که ممکن است براي يک کودک نوپا سالم نباشند کودکان

غذاهايي که ممکن است براي يک کودک نوپا سالم نباشند

همچنان که فرزندتان بزرگ مي شود، دوست دارد که غذاي شما را امتحان کند و شما نيز علاقه مند هستيد رژيم غذايي او را متنوع تر کنيد اما تمام غذاها براي کودکتان سالم نيستند. بعضي غذاها هنوز مي توانندموجب خطر خفگي...
بازي «جداکن» کودکان

بازي «جداکن»

ـ حبوبات را در سيني بريزيد و از کودک بخواهيد حبوبات زرد رنگ را جدا کند، سپس چسب و مقواي سفيد را به او بدهيد تا با استفاده از آنها يک شکل زرد رنگ مثل گل، خورشيد، سيب يا ...درست کند. ـ اجازه دهيد کودک در...
به کودکانمان گوش دهیم کودکان

به کودکانمان گوش دهیم

اشتباه بزرگ برخی والدین این است که در مورد مشکل زیاد صحبت می‌کنند و روش‌های ارتباطی خود را زودتر از موعد (نسبت به سن کودک) به کار می‌بندند و از کلماتی استفاده می‌کنند که کودک معنی آن‌ها را نمی‌فهمد. کودکان...
ماجراهاي خانواده ي حسين كوچولو کودکان

ماجراهاي خانواده ي حسين كوچولو

خورشيد در حال غروب كردن بود و تاريكي كم كم داشت همه جا را فرا مي گرفت و بالاخره ديري نپاييد كه غروب سر رسيد و روز جايش را به شب داد. با آغاز غروب بانگ اذان از گلدسته هاي مسجد محل بلند شد، حسين كوچولو كه...
قصه حضرت ابراهيم(ع) کودکان

قصه حضرت ابراهيم(ع)

روزي روزگاري شهري به نام بابل بين دو رودخانه دجله و فرات از شهرهاي بزرگ و سرسبز آن روزگار بود. اطراف شهر باغهاي سرسبزي بود كه مردم در اين باغها كار مي كردند و روزگار خوشي را سپري مي نمودند در شهر بابل...
زنبور طلايي کودکان

زنبور طلايي

زنبور طلايي گوشه ي کندو نشسته بود و کاغذهاي رنگي را قيچي مي زد و آنها را به هم مي چسباند. زنبور طلايي مي خواست براي مادرش يک کاردستي قشنگ درست کند و به مادر زنبوري هديه بدهد؛ ولي زنبور طلايي وقت کمي داشت...
الاغ کليدش را گم کرده کودکان

الاغ کليدش را گم کرده

الاغ احساس گرسنگي مي کرد. دلش يک خوردني شيرين مي خواست. الاغ پول هايش را در صندوقچه ي کوچکي نگه مي داشت؛ اما الان کليد آن را گم کرده.الاغ بالا و پايين را گشت. حتي داخل شيشه ي عسل را هم نگاه کرد. او جوراب...